Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to bring off
U
نیک انجام ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
Other Matches
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
put up
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
put-up
U
ساختن
unify
U
تک ساختن
to t. up
U
ساختن
dree
U
ساختن با
to go in with
U
ساختن با
to get along
U
ساختن
mints
U
ساختن
invents
U
ساختن
inventing
U
ساختن
unifies
U
تک ساختن
to make a shift
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
invent
U
ساختن
invented
U
ساختن
confect
U
ساختن
manufacture
U
ساختن
to make away
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
minting
U
ساختن
compose
U
ساختن
generate
U
ساختن
generated
U
ساختن
generates
U
ساختن
generating
U
ساختن
produced
U
ساختن
produces
U
ساختن
composes
U
ساختن
idolised
U
بت ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolising
U
بت ساختن
idolize
U
بت ساختن
idolized
U
بت ساختن
idolizes
U
بت ساختن
idolizing
U
بت ساختن
produce
U
ساختن
remakes
U
از نو ساختن
remake
U
از نو ساختن
constructs
U
ساختن
minted
U
ساختن
constructing
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
constructed
U
ساختن
construct
U
ساختن
mint
U
ساختن
indite
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
builds
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
fashioning
U
مد ساختن
upgrading
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
makes
U
ساختن
make
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
fabricating
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
create
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
pills
U
حب ساختن
bridged
U
پل ساختن
bridge
U
پل ساختن
set up
U
ساختن
creates
U
ساختن
creating
U
ساختن
fabrication
U
ساختن
bulid
U
ساختن
build
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fashion
U
مد ساختن
buildings
U
ساختن
forborne
U
ساختن با
bridges
U
پل ساختن
minimizes
U
کمینه ساختن
minimize
U
کمینه ساختن
relieves
U
بر جسته ساختن
tone down
<idiom>
U
آرام ساختن
minimized
U
کمینه ساختن
minimising
U
کمینه ساختن
relieving
U
بر جسته ساختن
minimised
U
کمینه ساختن
mason up
U
ساختن دیوار
humidified
U
مرطوب ساختن
humidifies
U
مرطوب ساختن
accustoms
U
معتاد ساختن
enthraling
U
مفتون ساختن
humidify
U
مرطوب ساختن
minimises
U
کمینه ساختن
rhyming
U
قافیه ساختن
rhymes
U
قافیه ساختن
turn
U
دگرگون ساختن
intimate
U
محرم ساختن
minify
U
خرد ساختن
clinching
U
قاطع ساختن
intimated
U
محرم ساختن
turns
U
دگرگون ساختن
intimates
U
محرم ساختن
intimating
U
محرم ساختن
rhyme
U
قافیه ساختن
accustoming
U
معتاد ساختن
clinched
U
قاطع ساختن
pictures
U
روشن ساختن
substantiates
U
مستند ساختن
substantiating
U
مستند ساختن
necessitating
U
ناگزیر ساختن
picturing
U
روشن ساختن
identified
U
همسان ساختن
identifies
U
همسان ساختن
identify
U
همسان ساختن
identifying
U
همسان ساختن
pictured
U
روشن ساختن
picture
U
روشن ساختن
snarls
U
خشمگین ساختن
clinch
U
قاطع ساختن
clinches
U
قاطع ساختن
mutualize
U
دوسره ساختن
denuding
U
عاری ساختن
denudes
U
عاری ساختن
denuded
U
عاری ساختن
substantiate
U
مستند ساختن
substantiated
U
مستند ساختن
denude
U
عاری ساختن
snarling
U
خشمگین ساختن
snarled
U
خشمگین ساختن
discourages
U
بی جرات ساختن
necessitated
U
ناگزیر ساختن
to spin yarns
U
دروغ ساختن
rescind
U
باطل ساختن
rescinding
U
باطل ساختن
rescinds
U
باطل ساختن
relieve
U
بر جسته ساختن
disturbs
U
مضطرب ساختن
disturb
U
مضطرب ساختن
discourage
U
بی جرات ساختن
to invent stories
U
دروغ ساختن
snarl
U
خشمگین ساختن
neologize
U
واژههای نو ساختن
nidify
U
لانه ساختن
necessitates
U
ناگزیر ساختن
necessitate
U
ناگزیر ساختن
to invent stories
U
داستان ساختن
to spin yarns
U
داستان ساختن
minimizing
U
کمینه ساختن
accustom
U
معتاد ساختن
to let off
U
روان ساختن
to carry forward
U
منقول ساختن
vanquishes
U
مغلوب ساختن
vanquished
U
مغلوب ساختن
vanquish
U
مغلوب ساختن
to bind
U
متعهد ساختن
optimize
U
بهین ساختن
optimize
U
بهینه ساختن
overset
U
واژگون ساختن
repeat
U
دوباره ساختن
symmetrize
U
متقارن ساختن
repeats
U
دوباره ساختن
perfuse
U
جاری ساختن
potentiate
U
نیرومند ساختن
subtilize
U
متعال ساختن
potentiate
U
مقتدر ساختن
vanquishing
U
مغلوب ساختن
to carry over
U
منقول ساختن
solemnify
U
موقر ساختن
go
U
روانه ساختن
goes
U
روانه ساختن
pattern
U
نقشه ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com