English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
semicrystalline U نیمه متبلور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
crystallized U متبلور
crystalline U متبلور
crystallising U متبلور شدن
crystallising U متبلور کردن
crystallize U متبلور کردن
crystallises U متبلور شدن
crystallises U متبلور کردن
crystallised U متبلور شدن
crystallised U متبلور کردن
crystallizes U متبلور کردن
crystallizes U متبلور شدن
crystalin solid U جامد متبلور
amorphous U غیر متبلور
crystalized intelligence U هوش متبلور
crystallization U متبلور شدن
crystallize U متبلور شدن
crystallizing U متبلور شدن
crystallizing U متبلور کردن
crystalization dish U فرف متبلور شدن
hyroquinone U ترکیب متبلور سفیدبفرمول 2
nonehydroscopic powder U خرج غیر متبلور
hexachlorophene U ماده متبلور باکتری کش
flavanone U ماده کتونی متبلور وبیرنگ
sugar U شیرین کردن متبلور شدن
sugars U شیرین کردن متبلور شدن
willemite U سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
xylose U قند متبلور وغیر قابل تخمیر
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
crystallises U متبلور کردن متشکل کردن
crystalize U متبلور کردن متشکل کردن
crystallising U متبلور کردن متشکل کردن
crystallize U متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes U متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing U متبلور کردن متشکل کردن
crystallised U متبلور کردن متشکل کردن
mid U نیمه
mid- U نیمه
midnight U نیمه شب
division line U خط نیمه
half deck U نیمه پل
moiety U نیمه
semis U نیمه
part way U نیمه
stiffish U نیمه شق
in noon of night U در نیمه شب
semi U نیمه
half tracked U نیمه شنی
semi independent U نیمه مستقل
semilustrous U نیمه درخشنده
half way U نیمه راه
halvers U نیمه مشترک
semi official U نیمه رسمی
semilog U نیمه لگاریتمی
semi trailer U نیمه یدک
second half U نیمه دوم
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
semi skilled U نیمه ماهر
semiliquid U نیمه مایع
semiactive U نیمه فعال
half time U نیمه بازی
semiarboreal U نیمه درختی
foreconscious U نیمه هشیاری
semiarid U نیمه خشک
semi conductor U نیمه هادی
semiautomatic U نیمه خودکار
semicinductor U نیمه رسانا
semicinductor U نیمه هادی
semipermeable U نیمه تراوا
nocturn U عبادت نیمه شب
semipermanent U نیمه جاودان
half mast high U نیمه افراشته
half loaded U سلاح نیمه پر
semicivilized U نیمه متمدن
semiaquatic U نیمه ابزی
semiopaque U نیمه شفاف
half faced U نیمه کاره
semierect U نیمه ایستاده
semiopaque U نیمه کدر
semiparasitic U نیمه انگلی
semimobile U نیمه متحرک
semidivine U نیمه خدا
megrim U درد نیمه سر
semiconscious U نیمه بیهوش
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه هوشیار
partial fixing U نیمه گیرداری
partially hearing U نیمه شنوا
partially sighted U نیمه بینا
quasi concave U نیمه مقعر
semicrystalline U نیمه بلورین
semifinal U نیمه نهایی
semidivine U نیمه الهی
semidetached U نیمه مجزا
semidome U نیمه گنبد
semidomesticated U نیمه اهلی
middle watch U نگهبانی نیمه شب
semierect U نیمه قائم
midyear U نیمه سال
midwatch U پاس نیمه شب
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semicolonial U نیمه مستعمره
semigloss U نیمه درخشان
semigloss U نیمه شفاف
semihard U نیمه سخت
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semihard U نیمه محکم
semifluid U نیمه ابکی
semilate U نیمه دیررس
quasi convex U نیمه محدب
left heart U نیمه چپ قلب
semiofficial U نیمه رسمی
semi literate U نیمه نویسا
semicolonial U نیمه ازاد
preconscious U نیمه هشیار
semi mechanization U نیمه مکانیزه
quasi private U نیمه خصوصی
quasi public U نیمه دولتی
semifixed U نیمه ثابت
semiformal U نیمه رسمی
quasi public U نیمه عمومی
semiprivate U نیمه خصوصی
subsaline U نیمه شور
partial U نیمه کامل
semi-conscious U نیمه بیهوش
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-final U نیمه نهایی
semi-precious U نیمه بهادار
semi-precious U نیمه گرانبها
sub-tropical U نیمه حاره
underemployed U نیمه کار
semi-conscious U نیمه هشیار
inchoate U نیمه تمام
subliminal U نیمه خوداگاه
half-mast U نیمه افراشتن
half-mast U نیمه افراشتگی
parboils U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
parboil U نیمه پختن
half-timbered U نیمه چوبی
midsummer U نیمه تابستان
half U نیمه نخست
aileron U نیمه لچکی
dwarf wall U دیوار نیمه
half-bat U آجر نیمه
part-time U نیمه وقت
part time U نیمه وقت
half-time U نیمه نخست
first half U نیمه نخست
translucent U نیمه شفاف
draft U نیمه نهایی
drafted U نیمه نهایی
drafts U نیمه نهایی
subconsciously U نیمه اگاه
subconsciously U نیمه هشیار
subconscious U نیمه اگاه
subconscious U نیمه هشیار
aileron U نیمه سنتوری
half-column U نیمه ستون
shaly clay U رس نیمه بلوری
semiterrestrial U نیمه خاکی
semitranslucent U نیمه کدر
backcourt U نیمه دفاعی
semitranslucent U نیمه شفاف
semitransparent U نیمه شفاف
semitropic U نیمه گرمسیری
halfway U نیمه راه
semi-finals U نیمه نهایی
semi finals U نیمه نهایی
semisynthetic U نیمه ترکیبی
before mid night U قبل از نیمه شب
semipro U نیمه حرفهای
demigod U نیمه خدا
semireligious U نیمه مذهبی
brow ague U درد نیمه سر
semipublic U نیمه همگانی
semirigid U نیمه سخت
semiskilled U نیمه ماهر
semisolid U نیمه جامد
semisynthetic U نیمه مصنوعی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com