English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
wrack U کشتی شکستگی
shipwrecks U کشتی شکستگی
shipwrecked U کشتی شکستگی
shipwreck U کشتی شکستگی
wreck U کشتی شکستگی
wrech U کشتی شکستگی
wrecking U کشتی شکستگی
wrecks U کشتی شکستگی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
mid- U نیمه
semi U نیمه
stiffish U نیمه شق
in noon of night U در نیمه شب
part way U نیمه
half deck U نیمه پل
semis U نیمه
moiety U نیمه
division line U خط نیمه
midnight U نیمه شب
mid U نیمه
half tracked U نیمه شنی
semi-conscious U در حال نیمه غش
semirigid U نیمه سخت
half way U نیمه راه
semiterrestrial U نیمه خاکی
semitranslucent U نیمه کدر
semitranslucent U نیمه شفاف
halvers U نیمه مشترک
semitransparent U نیمه شفاف
semi-conscious U نیمه بیهوش
semitropic U نیمه گرمسیری
semivitrified U نیمه شیشهای
parboils U نیمه پختن
shaly clay U رس نیمه بلوری
semi-final U نیمه نهایی
parboiled U نیمه پختن
subconsciously U نیمه اگاه
parboiling U نیمه پختن
subconsciously U نیمه هشیار
subconscious U نیمه اگاه
subconscious U نیمه هشیار
half-mast U نیمه افراشتن
parboil U نیمه پختن
underemployed U نیمه کار
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semisynthetic U نیمه مصنوعی
semi-precious U نیمه بهادار
semisolid U نیمه جامد
semiskilled U نیمه ماهر
semi-precious U نیمه گرانبها
semireligious U نیمه مذهبی
sub-tropical U نیمه حاره
semipublic U نیمه همگانی
half time U نیمه بازی
half mast high U نیمه افراشته
subsaline U نیمه شور
subliminally U نیمه خوداگاه
before mid night U قبل از نیمه شب
half-mast U نیمه افراشتگی
half-column U نیمه ستون
half-bat U آجر نیمه
dwarf wall U دیوار نیمه
backcourt U نیمه دفاعی
halfway U نیمه راه
aileron U نیمه لچکی
midway U نیمه راه
inchoate U نیمه تمام
aileron U نیمه سنتوری
semi finals U نیمه نهایی
partial U نیمه کامل
subovate U نیمه بیضی
subfossil U نیمه سنگواره
subarid U نیمه خشک
half loaded U سلاح نیمه پر
semi-conscious U نیمه هشیار
half faced U نیمه کاره
solid state U نیمه هادی
half-timbered U نیمه چوبی
semi U نیمه تاحدی
foreconscious U نیمه هشیاری
midsummer U نیمه تابستان
demigod U نیمه خدا
semierect U نیمه ایستاده
semis U نیمه تاحدی
semi-finals U نیمه نهایی
subliminal U نیمه خوداگاه
subacute U نیمه حاد
subadult U نیمه بالغ
brow ague U درد نیمه سر
semipro U نیمه حرفهای
semi trailer U نیمه یدک
semifixed U نیمه ثابت
semicolonial U نیمه مستعمره
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
nocturn U عبادت نیمه شب
semiconscious U نیمه هوشیار
drafts U نیمه نهایی
drafted U نیمه نهایی
quasi convex U نیمه محدب
semicolonial U نیمه ازاد
semi mechanization U نیمه مکانیزه
semifluid U نیمه ابکی
midyear U نیمه سال
semi skilled U نیمه ماهر
semi official U نیمه رسمی
second half U نیمه دوم
middle watch U نگهبانی نیمه شب
preconscious U نیمه هشیار
semi literate U نیمه نویسا
quasi concave U نیمه مقعر
draft U نیمه نهایی
semifinal U نیمه نهایی
partially sighted U نیمه بینا
semidetached U نیمه مجزا
semidivine U نیمه الهی
translucent U نیمه شفاف
first half U نیمه نخست
half-time U نیمه نخست
semidivine U نیمه خدا
part time U نیمه وقت
part-time U نیمه وقت
semicrystalline U نیمه بلورین
semicrystalline U نیمه متبلور
partially hearing U نیمه شنوا
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semierect U نیمه قائم
quasi public U نیمه عمومی
quasi public U نیمه دولتی
semidomesticated U نیمه اهلی
quasi private U نیمه خصوصی
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه بیهوش
partial fixing U نیمه گیرداری
semidome U نیمه گنبد
semi independent U نیمه مستقل
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
semilog U نیمه لگاریتمی
semiliquid U نیمه مایع
semilate U نیمه دیررس
semimobile U نیمه متحرک
semihard U نیمه محکم
semicinductor U نیمه هادی
semihard U نیمه سخت
semigloss U نیمه شفاف
semilustrous U نیمه درخشنده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com