Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
takeoff fan
U
نیمدایره جلو میله پرش ارتفاع برای اغاز پرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
standard
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
layout
U
وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
layouts
U
وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
crossrole
U
چرخش نیمدایره روی یک پا وچرخش نیمدایره روی پای دیگر
eastern roll
U
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
jump altitude
U
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
perfect participle
U
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
drivers
U
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
U
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
yards
U
میله وصل به دکل برای بادبان
yard
U
میله وصل به دکل برای بادبان
bench mark
U
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
chimney-crane
U
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
offense
U
توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
circularization
U
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
semicircle
U
نیمدایره
semicircles
U
نیمدایره
peg
U
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
semicircular canals
U
مجاری نیمدایره
semicirclar vault
U
طاق نیمدایره
semi circular parry
U
دفاع نیمدایره
semicircular
U
بشکل نیمدایره
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
z scale
U
نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
goal crease
U
نیمدایره جلودروازه لاکراس
loop
U
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loops
U
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
looped
U
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
control column
U
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
tenpin
U
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
double wood
U
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
dawned
U
اغاز اغاز شدن
dawns
U
اغاز اغاز شدن
dawn
U
اغاز اغاز شدن
dawning
U
اغاز اغاز شدن
feinting
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
feint
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
shaft
U
میله ستون میله چاه
shafts
U
میله ستون میله چاه
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
rulers
U
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
ruler
U
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rolls
U
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
rolled
U
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
U
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude
U
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
swing roll
U
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
terminus a que
U
اغاز
kick off
U
اغاز
scratch line
U
خط اغاز
jump off
U
اغاز
initio
U
در اغاز
initation
U
اغاز
incipience or ency
U
اغاز
inchoation
U
اغاز
origins
U
اغاز
origin
U
اغاز
primordium
U
اغاز
abinitio
U
از اغاز
onset
U
اغاز
venues
U
اغاز
venue
U
اغاز
authorship
U
اغاز
instep
U
اغاز
insteps
U
اغاز
kick-off
U
اغاز
kick-offs
U
اغاز
inception
U
اغاز
getaway
U
اغاز
getaways
U
اغاز
exordium
U
اغاز
get away
U
اغاز
commencement
U
اغاز
originationu
U
اغاز
entrancing
U
اغاز
entrances
U
اغاز
entranced
U
اغاز
beginnings
U
اغاز
initiation
U
اغاز
entrance
U
اغاز
beginning
U
اغاز
outset
U
اغاز
prime
U
درجه یک اغاز
launching
U
اغاز کردن
launches
U
اغاز کردن
launched
U
اغاز کردن
launch
U
اغاز کردن
inaugurator
U
اغاز کننده
wire to wire
U
از اغاز تا فرجام
primes
U
درجه یک اغاز
takeoff
U
اغاز پرش
introductive
U
اغاز کننده
initial point
U
نقطه اغاز
incipit
U
شروع و اغاز
takeoffs
U
اغاز پرش
births
U
اغاز کردن
commencing
U
اغاز کردن
primed
U
درجه یک اغاز
commences
U
اغاز کردن
commenced
U
اغاز کردن
initiate
U
اغاز کردن
inaugurated
U
اغاز کردن
birth
U
اغاز زاد
birth
U
اغاز کردن
nodal point
U
نقطه اغاز
births
U
اغاز زاد
revivals
U
اغاز رونق
start of taxt
U
اغاز متن
inaugurating
U
اغاز کردن
debut
U
اغاز کار
to take to
U
اغاز نهادن
som
U
اغاز پیام
start of heading
U
اغاز سرفصل
inaugurates
U
اغاز کردن
start bit
U
بیت اغاز
commence
U
اغاز کردن
debuts
U
اغاز کار
alpha
U
اغاز شروع
alphas
U
اغاز شروع
from a to izzard
U
از اغاز تا انجام
push off
U
اغاز کردن
incept
U
اغاز کردن
start of message
U
اغاز پیام
initiates
U
اغاز کردن
to push off
U
اغاز کردن
initialed
U
واقع در اغاز
inchoate
U
اغاز کردن
initial
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
begins
U
اغاز شدن
initiating
U
اغاز کردن
initialling
U
واقع در اغاز
lead off
U
اغاز کردن
leadoff
U
اغاز ضربت
thru
U
از اغاز تاانتها
alpha and omega
U
اغاز و فرجام
revival
U
اغاز رونق
at first
U
در اغاز کار
initiated
U
اغاز کردن
initials
U
واقع در اغاز
at the start
U
در اغاز کار
initialing
U
واقع در اغاز
soft start
U
اغاز نرم
self initiated
U
خود اغاز
uppermost
U
از اغاز از ابتدا
inaugurate
U
اغاز کردن
begin
U
اغاز کردن
begin
U
اغاز شدن
begins
U
اغاز کردن
jump off
U
اغاز حمله
wire
U
خط اغاز یا پایان مسابقه
to take arms
U
جنگ اغاز کردن
new departure
U
اغاز رویه تازه
christmas tide
U
هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
staggers
U
خط اغاز مسیر هر دونده
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
originated
U
اغاز شدن یاکردن
originate
U
اغاز شدن یاکردن
corrosive attack
U
اغاز و توسعه خورندگی
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com