Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
Other Matches
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
ancillary
U
کمکی
secondary
U
کمکی
auxiliary
U
کمکی
subsidiary
U
کمکی
supplementary
U
کمکی
subsidiaries
U
کمکی
auxiliaries
U
کمکی
auxiliary base line
U
باز کمکی
artificial aids
U
وسایل کمکی
sabot
U
خرج کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
by pass valve
U
شیر کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
interpole
U
قطب کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
accessory
U
لوازم کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
coprocessor
U
پردازنده کمکی
auxiliaries
U
امدادی کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
back up frequency
U
فرکانس کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
booster magneto
U
دینام کمکی
split pole motor
U
موتور کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
user interface
U
میانجی کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
layshaft
U
محور دندانه کمکی
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
lee helm
U
سکان کمکی ناو
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
will
U
فعل کمکی "خواهم "
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
aiding
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
accessory cells
یاخته های کمکی
pitman
U
عضو گروه کمکی
sabot
U
خرج موشکی کمکی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
bowsight
U
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero
U
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
screen saver utility
U
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
helps
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
drum sorting
U
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
helped
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commonest
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
heading select feature
U
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character
U
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
f key
U
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
font da/mover
U
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
U
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
jet propulsion
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
jetting
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
aux
U
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
ignition anode
U
اند کمکی اند احتراق
access road
U
راه دستیابی راه کمکی
mechanized force
U
نیروی مکانیزه
nuclear power
U
نیروی هستهای
power of production
U
نیروی تولید
assault force
U
نیروی هجوم
osmotic force
U
نیروی راند
police power
U
نیروی پلیس
assault force
U
نیروی هجومی
mailed fist
U
نیروی مسلح
man power
U
نیروی مردانه
marine forces
U
نیروی تفنگدار
man power
U
نیروی انسانی
propelling force
U
نیروی پیشران
mana
U
نیروی جادویی
propellent
U
نیروی محرکه
muscularly
U
با نیروی ماهیچه
resutant
U
نیروی خالص
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
attraction force
U
نیروی ربایش
attractive force
U
نیروی جاذبه
resutant force
U
نیروی خالص
nonaxial force
U
نیروی غیرمحوری
resutant
U
نیروی برایند
normal force
U
نیروی عمودی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com