English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
realised U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
blindness U نابینایی
amaurosis U نابینایی
anop U نابینایی
functional blindness U نابینایی کارکردی
hemiopia U نابینایی یک سویه
cortical blindness U نابینایی مغزی
hemianopia U نابینایی یک سویه
psychic blindness U نابینایی روانی
nasal hemianopsia U نابینایی یکسویه خیشومی
bitemporal hemianopsia U نابینایی گیجگاهی دو سویه
amaurotic idiocy U کانایی همراه با نابینایی
blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
exclusively U مخصوصا"
above all U مخصوصا
specifically U مخصوصا"
especially U مخصوصا"
specially U مخصوصا
particularly U مخصوصا"
for the nonce U مخصوصا`
designedly U مخصوصا"
chiefly U مخصوصا
in chief U مخصوصا
special U مخصوصا
to have a blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
he of all people U مخصوصا او [از همه]
hypercatalectic U مخصوصا در اخر
today of all days U مخصوصا امروز
of all [things or people] <adv.> U مخصوصا [چیزی یا کسی]
choreography U رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
pantomimes U نمایش صامت مخصوصا باماسک
pantomime U نمایش صامت مخصوصا باماسک
talk up <idiom> U صحبت درمورد
Colors [American English] U رنگها
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
chromatic U مربوط به رنگها
collages U هنراختلاط رنگها
flight of colors U پرش رنگها
color circle U دایره رنگها
color disk U گرده رنگها
chromatics U علم رنگها
collage U هنراختلاط رنگها
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
play footsie <idiom> U باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
color sorting test U ازمون دسته بندی رنگها
color anomia U زبان پریشی نامی رنگها
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
BPP U هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
thinner U حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
BPP U چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
The color harmony in nature is very interesting. U هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
simscript U زبان برنامه نویسی سطح بالاکه مخصوصا" برای کاربردهای شبیه سازی طراحی شده است
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
mumps U یک زبان برنامه نویسی که مخصوصا" برای بکارگیری رکوردهای پزشکی طراحی شده است System assachusetsulti-Programming
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
palettes U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
contrasts U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
nubus U NUbus به اداپتوری نیاز داردکه مخصوصا" برای گیرندههای 69 سوزنی طراحی ان طراحی شده گذر گسترشی سریع کامپیوترacintosh
ansi U که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
contrast U تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasted U تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts U تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting U تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
ansi U ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
analog U صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue U صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues U صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
fellow feeling U حس هم نوعی
some kind [of] U یک نوعی [از]
generic U نوعی
a kind [of] U نوعی [از]
typical U نوعی
calash U نوعی درشکه
tipping U نوعی اسکی
charade U نوعی معما
charade U نوعی بازی
bowknot U نوعی گره
greyhound U نوعی تازی
greyhounds U نوعی تازی
tip U نوعی اسکی
calvados U نوعی عرق
albacore U نوعی زیردریایی
bulldog U نوعی سگ بزرگ
catatonia U نوعی جنون
cane brake U نوعی ازعلف
bulldogs U نوعی سگ بزرگ
mixer U نوعی خط دفاعی
mixers U نوعی خط دفاعی
cowrie U نوعی کس گربه
cowries U نوعی کس گربه
cowry U نوعی کس گربه
camphor oil U نوعی روغن
bodkin U نوعی جوالدوز
blood knot U نوعی گره
bill U نوعی شمشیرپهن
another guess U نوعی دیگر
tweed U نوعی فاستونی
acaleph U نوعی صدف
auk U نوعی پنگوئن
auks U نوعی پنگوئن
cocker spaniel U نوعی سگ پاکوتاه
cocker spaniels U نوعی سگ پاکوتاه
airedale U نوعی سگ خرمایی
colts U نوعی طپانچه
bandora U نوعی سه تار
bandore U نوعی سه تار
blocking capacitor U نوعی خازن
blintze U نوعی شیرینی
blintz U نوعی شیرینی
bills U نوعی شمشیرپهن
cutlass U نوعی قمه
cutlasses U نوعی قمه
colt U نوعی طپانچه
it is of a different kind U نوعی دیگراست
aerocommander U نوعی هواپیما
taffy U نوعی اب نبات
typical sample U نمونه نوعی
slip joint pliers نوعی انبردست
some kind of sickness U یک نوعی از بیماری
beaver tail U نوعی کاشی
bakkie U نوعی ماشین
stock saddle U نوعی زین
saint bernard U نوعی سگ بزرگ
phylogenesis U پدیدایی نوعی
plylogeny U پدیدایی نوعی
pitchblende U نوعی اورانیت
plug key نوعی کلید
poniter U نوعی سگ شکار ی
ragweed U نوعی ابروسیا
rear crotch and near arm U نوعی کنده رو
rutabaga U نوعی کلم
drop U [نوعی طاق]
Mistyrose <adj.> <noun> U نوعی صورتی
Rosepink <adj.> <noun> U نوعی صورتی
peanoforte U نوعی پیانو
patent anchor U نوعی لنگر
eulachon U نوعی ماهی
feist U نوعی سگ کوچک
fireman's carry from kneeling position U نوعی یک دست و یک پا
fireweed U نوعی کاهو
fox terrier U نوعی سگ اهلی
gabbro U نوعی سنگ
ganister U نوعی کوارتزپست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com