Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
barrier light
U
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
jacklight
U
ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
jettison
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
seacoast
U
ساحل دریا
sea coast
U
ساحل دریا
shore
U
ساحل دریا
shores
U
ساحل دریا
seashore
U
ساحل دریا
seashores
U
ساحل دریا
shelf
U
سراشیب ساحل دریا
seebreeze
U
باد از دریا به ساحل
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
offshore
U
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
coasting
U
کشتی رانی در طول ساحل
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
coast in point
U
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
jolly boat
U
قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
landing attack
U
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
have a bone to pick
U
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to make ap a ship
U
کشتی را در دریا به غنیمت بردن
eudemonology
U
مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
level point
U
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
salvor
U
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
flotsam and jetsam
U
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
browsing
U
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
seaway
U
مسیر کشتی
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
prizes
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
port of call
U
بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
ports of call
U
بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
rhumb line
U
خط رام خط مسیر کشتی خط نصف النهارات
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
to walk the plank
U
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
plotting
U
رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
bollard
U
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painters
U
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painter
U
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollards
U
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
seaworthiness
U
محکم برای دریا
mooring penant
U
طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
shore to shore movement
U
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
wet storage
U
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
hydroscope
U
التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
coastal convoy
U
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
inshore
U
بطرف ساحل جلو ساحل
beach balls
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
beach ball
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
hunter track
U
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
traffic lane
U
یک خط جاده برای یک مسیر
driving lane
U
یک خط جاده برای یک مسیر
lane
U
یک خط جاده برای یک مسیر
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
sea marker
U
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
pie alley
U
مسیر اسان برای گوی اندازی
procedure turn
U
دور زدن برای برگشتن در مسیر
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
ski run
U
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
isovelocity
U
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
control vane
U
تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
boat train
U
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
holding pattern
U
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
newsgroup
U
خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
voyage charter
U
اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
routing
U
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forecaddie
U
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
cw system
U
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
convoys
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
re entry vehicle
U
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
frame
U
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
decisions
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
backslash
U
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
headlamp
U
نورافکن
headlamps
U
نورافکن
distance light
U
نورافکن
search light
U
نورافکن
projector
U
نورافکن
projectors
U
نورافکن
spotlight
U
نورافکن
floodlights
U
نورافکن
spotlighted
U
نورافکن
spotlighting
U
نورافکن
spotlights
U
نورافکن
floodlight
U
نورافکن
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
routing
U
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
fdm
U
Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
illuminator
U
نورافکن مذهب
arc light projector
U
نورافکن قوسی
lamp reflector
آینه نورافکن
spotlighting
U
چراغ نورافکن
lamp deflector
U
نورافکن لامپ
barrier light
U
نورافکن ساحلی
motorcycle headlamp
U
نورافکن موتورسیکلت
search light illumination
U
روشنایی با نورافکن
parabolic reflector
U
نورافکن اتومبیل
deflector of lamp
U
نورافکن لامپ
spotlight
U
چراغ نورافکن
spotlighted
U
چراغ نورافکن
spotlights
U
چراغ نورافکن
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
jacklight
U
نورافکن مخصوص ماهیگیری
floodlit
U
با نور نورافکن نورانیشده
omnibus headlamp
U
نورافکن مینی بوس
shining
U
مسابقه بکمک نورافکن
quick out
U
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
derivation graph
U
ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
lightening bug ship
U
هلی کوپتر نورافکن دار
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
occulter
U
صفحه پوشاننده بیم نورافکن
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
acquires
U
پیداکردن
acquiring
U
پیداکردن
to work out
U
پیداکردن
discovers
U
پیداکردن
loave
U
پیداکردن
discover
U
پیداکردن
to find out
U
پیداکردن
discovered
U
پیداکردن
discovering
U
پیداکردن
to pluck up heart
U
دل پیداکردن
landing beam
U
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
slanted
U
شیب پیداکردن
short circuit
U
اتصال پیداکردن
shorter
U
اتصالی پیداکردن
short
U
اتصالی پیداکردن
to get into debt
U
بدهی پیداکردن
slants
U
شیب پیداکردن
shortest
U
اتصالی پیداکردن
to get into debt
U
وام پیداکردن
to form a habit
U
عادتی پیداکردن
to get ones hand in
U
تسلط پیداکردن در
slant
U
شیب پیداکردن
to come in to notice
U
اهمیت پیداکردن
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
outreach
U
دسترسی پیداکردن
put through
U
ارتباط پیداکردن
misbelieve
U
اعتقاد خطا پیداکردن
crick
U
انقباض عضله پیداکردن
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
to study out
U
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
to come to terms
U
سازش یا موافقت پیداکردن
autotomize
U
انفصال خودبخود پیداکردن
to butt out
U
پیش امدگی پیداکردن
falters
U
تزلزل یا لغزش پیداکردن
to strike a bargain
U
درمعامله موافقت پیداکردن
falter
U
تزلزل یا لغزش پیداکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com