English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
labor turnover U نقل و انتقال کارگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blue-collar U کارگری
blue collar U کارگری
proletarian U کارگری
laboring U کارگری
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
labor movement U جنبش کارگری
labor organization U سازمان کارگری
labor union U سندیکای کارگری
labor unions U اتحادیه کارگری
labor union U اتحادیه کارگری
labor movement U نهضت کارگری
union <adj.> U سندیکای کارگری
trade unions U اتحادیه کارگری
trades unions U اتحادیه کارگری
dictatorship of proletariat U خودکامگی کارگری
trade union U اتحادیه کارگری
labor unions U سندیکای کارگری
labor U نیروی کارگری
union <adj.> U اتحادیه کارگری
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
jurisdictional dispute U مرکز حل اختلافات کارگری
world federation of trade unions U فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
nonunion U غیر وابسته بسندیکای کارگری
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
docker U کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
dockers U کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
nonunion U کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
syndicalism U سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
labor relations U روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
transfer line U خط انتقال
intuition U انتقال
conduction U انتقال
transfer U انتقال
transmissions U انتقال
transfer check U انتقال
translation U انتقال
translations U انتقال
transportation U انتقال
line shaft U انتقال
transferring U انتقال
migration U انتقال
transfers U انتقال
convey U انتقال
intuitions U انتقال
conveyed U انتقال
transformation U انتقال
conveying U انتقال
marque U انتقال
conveys U انتقال
transmission line U خط انتقال
shift U انتقال
shifted U انتقال
assignment U انتقال
shifts U انتقال
devolution U انتقال
transference U انتقال
conductance U انتقال
assignments U انتقال
shift U انتقال
move U انتقال
downloading U انتقال
conveyances U انتقال
conveyance U انتقال
bail arm U انتقال
transter U انتقال
transmission U انتقال
turn over U انتقال
metabasis U انتقال
abaloenation U انتقال
negotiations U انتقال
displacement U انتقال
negotiation U انتقال
transition U انتقال
transitions U انتقال
mittimus U انتقال
positive transfer U انتقال مثبت
assignments U انتقال قانونی
shuttled U ریل انتقال
line transmission error U خطای انتقال
velocity U سرعت انتقال
line generated error U خطای انتقال
power transmission U انتقال قدرت
power transmission U انتقال انرژی
assignment U انتقال قانونی
positive transference U انتقال مثبت
alienation U انتقال مالکیت
heredity U انتقال موروثی
intuitively U ازراه انتقال
negotiable instruments U اسنادقابل انتقال
not negotiable U غیرقابل انتقال
shuttles U ریل انتقال
open cheque U چک انتقال پذیر
open cheque U چک قابل انتقال
shuttle U ریل انتقال
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
transferability U انتقال پذیری
parallel transmission U انتقال موازی
negotiability U انتقال پذیری
lineshaft drive U محرکه انتقال
shifting U انتقال دادن
negotiable U قابل انتقال
negative transfer U انتقال منفی
mortmain U انتقال ناپذیری
portability U قابلیت انتقال
transfer medium U رسانه انتقال
transfer U انتقال دادن
capital flow U انتقال سرمایه
carry over U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
cessionary U انتقال گیرنده
power transfer U انتقال انرژی
change over U انتقال بانکی
energy transmission U انتقال انرژی
energy transfer U انتقال انرژی
file transfer U انتقال فایل
block transfer U انتقال بلوک
heat transfer U انتقال گرما
heat transfer U انتقال حرارت
grantor U انتقال دهنده
grantee U انتقال گیرنده
gold flow U انتقال طلا
block move U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
conditional transfer U انتقال شرطی
conductible U قابل انتقال
digital transmission U انتقال دیجیتالی
data transfer U انتقال داده ها
descendible U قابل انتقال
demountable U قابل انتقال
demographic transition U انتقال جمعیتی
demand shift U انتقال تقاضا
deed of transfer U انتقال نامه
deed of transfer U سند انتقال
digital transmission U انتقال رقمی
data communication U انتقال اطلاعات
electron transition U انتقال الکترون
convect U انتقال یافتن
conveyable U قابل انتقال
conveying capacity U قدرت انتقال
counter transference U انتقال متقابل
crawl carry U انتقال خزشی
doppler shift U انتقال دوپلری
heat transmission U انتقال گرما
integrate transmission line U خط انتقال مجتمع
instrument of assignment U سند انتقال
convection U انتقال گرما
transfers U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
convection U انتقال برق
bail U واگذاری انتقال
alienator U انتقال دهنده
alienor U انتقال دهنده
immobilization U عدم انتقال
image transmission U انتقال تصویر
internal transmittance U ضریب انتقال
image propagation factor U ضریب انتقال
assignment of contract U انتقال قرارداد
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
alienable U قابل انتقال
incidence of taxation U انتقال مالیات
information transmission U انتقال اطلاعات
transferred U انتقال یافته
gear U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
alienated U انتقال شده
negotiator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
light transmission U انتقال نور
deliveries U انتقال دادن
transmission tower U برج انتقال
transmission system U شبکه انتقال
transmission shaft U محور انتقال
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission line U سیم انتقال
swiftness U سرعت انتقال
transmission facility U وسیله انتقال
transmination U انتقال امین
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com