Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cursed with porerty
U
نفرین کرده به گدایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beggary
U
گدایی
pauperism
U
گدایی
pauperdom
U
گدایی
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
mendicant
U
گدایی کننده
one day a beggar
U
روز گدایی
mendiant
U
گدایی کننده
mump
U
گدایی کردن
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
cadged
U
گدایی دوره گردی
begs
U
خواستن گدایی کردن
cadging
U
گدایی دوره گردی
begged
U
خواستن گدایی کردن
cadges
U
گدایی دوره گردی
beg
U
خواستن گدایی کردن
cadge
U
گدایی دوره گردی
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
To go cap in hand to someone.
U
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
malison
U
نفرین
imprecations
U
نفرین
cursing
U
نفرین
execration
U
نفرین
imprecation
U
نفرین
curses
U
نفرین
curse
U
نفرین
confounded
U
نفرین شده
doggone
U
نفرین شده
accurse
U
نفرین کردن
curses
U
نفرین کردن
cursing
U
نفرین کردن
cuss
U
نفرین کردن
curse
U
نفرین کردن
anathematize
U
نفرین کردن
cussed
U
نفرین شده
cussing
U
نفرین کردن
cusses
U
نفرین کردن
epinephrine
U
اپی نفرین
doggone
U
نفرین کردن
gaff
U
انتقاد نفرین
accursed
U
نفرین شده
noradrenaline
U
نوراپی نفرین
norepinephrine
U
نوراپی نفرین
imprecatory
U
نفرین امیز
devil's paternoster
U
ورد نفرین امیز
anathematize
U
لعنت کردن نفرین شدن
jinx
U
آدم
[چیز]
نفرین
[لعنت]
آور
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
imprecate
U
نفرین کردن التماس کردن
beshrew
U
تباه کردن نفرین کردن
soufflTs
U
پف کرده
bloat
U
پف کرده
puffed
<adj.>
U
پف کرده
puffed out
<adj.>
U
پف کرده
tumid
<adj.>
U
پف کرده
beastby
U
کرده
off the trail
U
پی گم کرده
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
turgid
<adj.>
U
پف کرده
infusions
U
دم کرده
souffles
U
پف کرده
unconsciously
U
غش کرده
puffy
<adj.>
U
پف کرده
gelid
U
یخ کرده
bouffant
U
پف کرده
puff pastry
U
پف کرده
unconscious
U
غش کرده
souffle
U
پف کرده
infusion
U
دم کرده
testate
U
وصیت کرده
clarified
U
صاف کرده
self taught
U
تحصیل کرده
warm infusion
U
چیز دم کرده
strained
U
صاف کرده
ventricular
U
باد کرده
beheld
U
مشاهده کرده
tumid
U
اماس کرده
smoothfaced
U
صاف کرده
pulled
U
خشک کرده
grown
U
رشد کرده
they have done their work
U
را کرده اند
protuberant
U
باد کرده
begotten
U
تولید کرده
swollen
U
ورم کرده
swollen
U
اماس کرده
fled
U
فرار کرده
purified
U
پاک کرده
iced
U
خنک کرده
risen
U
طلوع کرده
educated
U
تحصیل کرده
rooted
U
ریشه کرده
whey
U
شیرچرخ کرده
sweated
U
عرق کرده
mistaken
U
اشتباه کرده
sawn
U
اره کرده
chose
U
انتخاب کرده
airless
U
گرفته یا دم کرده
refined
U
تمیز کرده
farci
U
دلمه کرده
farcie
U
دلمه کرده
it is very easily done
U
کرده میشود
farthingale
U
دامن پف کرده
fecit
U
درست کرده
inwrought
U
از تو کار کرده
intumescent
U
اماس کرده
intumescent
U
باد کرده
fretty
U
اماس کرده
fucate
U
رنگ کرده
ghee
U
کره اب کرده
ghi
U
کره اب کرده
he is worn with travel
U
سفراوراخسته کرده
let it be done
U
کرده شود
nodular
U
ورم کرده
enrooted
U
ریشه کرده
baggily
U
بطورباد کرده
off the track
U
ازخط پی گم کرده
restrained
U
لگام کرده
bendon
U
نیت کرده
billowy
U
باد کرده
blubbery
U
ورم کرده
fubsy
U
قوز کرده
tinned
U
قوطی کرده
deep rooted
U
ریشه کرده
distent
U
ورم کرده
wedded
U
ازدواج کرده
iced ppa
U
خنک کرده
overage
U
کم رشد کرده
in flower
U
شکوفه کرده
puffy
<adj.>
U
ورم کرده
inveterate
U
ریشه کرده
grown-ups
U
رشد کرده
grown-up
U
رشد کرده
began
U
شروع کرده
tumid
<adj.>
U
ورم کرده
bunged up
U
باد کرده
turgid
<adj.>
U
ورم کرده
puffed
<adj.>
U
باد کرده
puffed out
<adj.>
U
باد کرده
tumid
<adj.>
U
باد کرده
hidden
U
پنهان کرده
puffed out
<adj.>
U
ورم کرده
carpeted
U
فرش کرده
decorated
U
زینت کرده
fried
U
سرخ کرده
tumescent
U
ورم کرده
full grown
U
رشدکامل کرده
full-grown
U
رشدکامل کرده
knotted
U
ازدحام کرده
puffy
<adj.>
U
باد کرده
blown
U
ورم کرده
worked
[been successful]
<past-p.>
U
کار کرده
puffed
<adj.>
U
ورم کرده
getting
U
کسب کرده
gets
U
کسب کرده
picked
U
پاک کرده
puffed
<adj.>
U
آماس کرده
puffed out
<adj.>
U
آماس کرده
puffy
<adj.>
U
آماس کرده
tumid
<adj.>
U
آماس کرده
turgid
<adj.>
U
آماس کرده
I have a flat
[tire]
.
U
من پنچر کرده ام.
unruffled
U
ارام کرده
painted
U
رنگ کرده
shot
U
اصابت کرده
get
U
کسب کرده
indrawn
U
جذب کرده
deep-rooted
U
ریشه کرده
shots
U
اصابت کرده
turgid
<adj.>
U
باد کرده
de-
U
کرده را خنثی کردن
fry
U
گوشت سرخ کرده
grenadine
U
مرغ دلمه کرده
fresco a wall
U
دیوار سفید کرده را
married
U
عروسی کرده متاهل
they are on strike
U
اعتصاب کرده اند
The door is jammed.
در گیر کرده است.
dried fruit
U
میوه خشک کرده
a fried sausage
U
یک سوسیس سرخ کرده
fries
U
گوشت سرخ کرده
frying
U
گوشت سرخ کرده
the tribes are all up
U
طغیان کرده اند
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head .
U
خودش را گه کرده است
i am f.caught
U
عجب گیری کرده ام
Now you are picking on me.
U
حالادیگر به من بند کرده ای
magdalen or lene
U
فاحشه توبه کرده
saute
U
در روغن سرخ کرده
you are mistaken
U
اشتباه کرده اید
shaveling
U
ادم اصلاح کرده
newlywed
U
تازه ازدواج کرده
ranker
U
افسر سربازی کرده
turgescent
U
باد کرده پرطمطراق
tumid
U
ورم کرده متورم
stum
U
اب انگورتازه درخم کرده
I have lost my wallet .
U
کیف پولم را گه کرده ام
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
self educated
U
پیش خودتحصیل کرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com