English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bunkcombe U نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
Member of Parliament U وکیل مجلس
Members of Parliament U وکیل مجلس
practitioners U وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioner U وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
deputy of the parliament U وکیل مجلس شورای ملی
boroughs U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
barristers U وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister U وکیل مشاور وکیل دعاوی
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
lawyers and laymen U وکیل و غیر وکیل
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
counseled U وکیل
counsel U وکیل
proxy U وکیل
lieutenant U وکیل
solicitor U وکیل
deligate U وکیل
surrogates U وکیل
factor U وکیل
factors U وکیل
counsels U وکیل
counselling U وکیل
counselled U وکیل
gentleman of the long robe U وکیل
solicitors U وکیل
attorney U وکیل
attorneys U وکیل
counselors U وکیل
counsellors U وکیل
counsellor U وکیل
lawyers U وکیل
surrogate U وکیل
procurators U وکیل
lieutenants U وکیل
deputy U وکیل
representative U وکیل
lawyer U وکیل
representatives U وکیل
procurator U وکیل
deputies U وکیل
proctor U وکیل
assignee U وکیل
agent U وکیل
syndic U وکیل
mandatary U وکیل
delegating U وکیل
delegated U وکیل
delegate U وکیل
delegates U وکیل
agents U وکیل
letter of attorney U وکیل
advocating U وکیل مدافع
public defender [American E] U وکیل تسخیری
court-appointed attorney for the defense [American E] U وکیل تسخیری
court-appointed defending counsel U وکیل تسخیری
counsel U وکیل دعاوی
barrister U وکیل مدافع
trial attorney U وکیل محاکمه
counselled U وکیل دعاوی
defending attorney U وکیل مدافع
defensor U وکیل مدافع
surrogate U وکیل شدن
barrister at law U وکیل مرافعه
barristers U وکیل مدافع
deputy U وکیل نماینده
advocate U وکیل مدافع
advocated U وکیل مدافع
advocates U وکیل مدافع
attorney with right of substitution U وکیل با حق توکیل
lieutenants U نایب وکیل
depute U وکیل کردن
counseled U وکیل دعاوی
stewards U وکیل خرج
steward U وکیل خرج
man of business U وکیل گماشته
attorney U وکیل دعاوی
agents U گماشته وکیل
attorneys U وکیل دعاوی
appoint as one counsel U وکیل کردن
proctor U وکیل مدافع
attorneys U وکیل دادگستری
counsellor at law U وکیل مشاور
attorney U وکیل دادگستری
lawyers U وکیل دادگستری
barrister at law U وکیل قانونی
public a U وکیل عمومی
barristers U وکیل دادگستری
lawyer U وکیل دادگستری
appoint as one's council U وکیل کردن
to go to the bar U وکیل شدن
elect for the parliament U وکیل کردن
barristers U وکیل دعاوی
deputies U وکیل نماینده
proctor U وکیل قانونی
chamber counsel U وکیل مشاور
counselling U وکیل دعاوی
attorney at low U وکیل دعاوی
prosecture U وکیل عمومی
barrister U وکیل دعاوی
counsels U وکیل دعاوی
attorney with right of substitution U وکیل در توکیل
lieutenant U نایب وکیل
counsel for the crown U وکیل عمومی
public defender U وکیل تسخیری
counsel briefedby the government U وکیل تسخیری
counsel briefed by the government U وکیل تسخیری
agent U گماشته وکیل
attorney at law U وکیل دعاوی
surrogates U وکیل شدن
attorney with right of subtitution U وکیل در توکیل
barrister U وکیل دادگستری
office attorney U وکیل دفتر
judge advocate U وکیل مدافع
to run in U وکیل کردن
petifogger U وکیل مغالطه کن
serjeant at law U وکیل درجه یک دادگستری
special agent U وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
universal agent U وکیل تام الاختیار
majordomo U وکیل خرج پیشکار
counsellors U رایزن وکیل مدافع
prevarication U خیانت وکیل به موکل
attorneys U نمایندگی وکیل مدافع
take counsel with U با وکیل مشورت کردن
universal agent U وکیل مطلق الوکاله
practitioner U وکیل دست به کار
counsellor U رایزن وکیل مدافع
counselor U رایزن وکیل مدافع
sergeants U یوزباشی وکیل باشی
practitioners U وکیل دست به کار
sergeant U یوزباشی وکیل باشی
lieutenant U ناوبان یکم وکیل
parliamentarians U وکیل مبرز و حراف
lieutenants U ناوبان یکم وکیل
i made him my proxy U او را وکیل خود نمودم
parliamentarian U وکیل مبرز و حراف
law officers of the crown U وکیل عمومی دادیار
QC U مخفف وکیل دعاوی
QCs U مخفف وکیل دعاوی
attorney U نمایندگی وکیل مدافع
counselors U رایزن وکیل مدافع
syndic U نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
pettif ogger U وکیل پست یا حیله باز
empowered U وکالت دادن وکیل کردن
petifogger U وکیل پست یا حیله باز
empowering U وکالت دادن وکیل کردن
empower U وکالت دادن وکیل کردن
empowers U وکالت دادن وکیل کردن
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
trial lawyer U وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
mandate U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
mandate U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
he voted by proxy U بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
plea deal [between Prosecution and Defense] U توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
barristers U وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister U وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
proxy U نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
exequy U مراسم تشییع جنازه مشایعت کنندگان جنازه مجلس ترحیم
refresher U حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
practician U کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
eisa U گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
genral election U انتخابات عمومی برای مجلس
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
artspeak U یک زبان برنامه نویسی است برای کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحی شده است
peers of scotland U بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
copyright U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyrights U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
religiosity U مجلس عبادت مجلس مذهبی
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
peacockery U خودنمایی
flashiness U خودنمایی
self display U خودنمایی
self exhibition U خودنمایی
perkiness U خودنمایی
exhibitionism U خودنمایی
cockiness U خودنمایی
foppery U خودنمایی
coxcombry U خودنمایی
parading U خودنمایی جولان
panache U خودنمایی جلوه
parades U خودنمایی جولان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com