English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
decussate U تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
causally U نسبت میان علت و معلول
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
transmissions U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmission U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
proportionality U نسبت بین دو کالا از نظر حجم و مقدار
arc elasticity of demand U = Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
definition U یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
decibels U واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
decibel U واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
definitions U یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
mechanical percentage U حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
grade crossings U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
truncate U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncating U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncated U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
segments U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segment U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
parameters U پارامتر
z parameter U پارامتر "زد"
parameter U پارامتر
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
parameter setting U پارامتر نشانی
actual parameter U پارامتر واقعی
frequency parameter U پارامتر فرکانس
variable parameter U پارامتر متغییر
linkage parameter U پارامتر پیوندی
impact parameter U پارامتر برخورد
formmal parameter U پارامتر صوری
replaceable parameter U پارامتر جایگزینی
lattice parameter U پارامتر شبکه
wave parameter U پارامتر موج
racah parameter U پارامتر راکاه
passing parameter U پارامتر عبوری
refernce parameter U پارامتر مرجع
positional parameter U پارامتر وضعیتی
shielding parameter U پارامتر حفافتی
pseudoparameter U شبه پارامتر
value parameter U پارامتر مقداری
symbolic parameter U پارامتر نمادی
input parameter U پارامتر ورودی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
impact parameter U پارامتر ضرب شونده
deceleration parameter U پارامتر کند شدن
adjustable parameter U پارامتر تنظیم پذیر
drive designator U پارامتر دیسک گردان
y parameter U پارامتر چهار قطبی ایگرگ
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
communication U پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
intersect U تقاطع
crosses U تقاطع
crossest U تقاطع
crosser U تقاطع
intersection U تقاطع
intersections U تقاطع
chiasma U تقاطع
intersected U تقاطع
cross U تقاطع
crossing line U خط تقاطع
decussation U تقاطع
line cross U تقاطع خط
junction U تقاطع
weaving U تقاطع
street crossing U تقاطع
junctions U تقاطع
intersects U تقاطع
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
weaving section U منطقه تقاطع
weaving distance U طول تقاطع
intersect U تقاطع کردن
crossing U محل تقاطع
angle of erossing U زاویه تقاطع
angle of cutting U زاویه تقاطع
crossing plane U سطح تقاطع
road junction U تقاطع جاده
intersected U تقاطع کردن
interlace U تقاطع کردن
focussing U نقطه تقاطع
point of intersection U نقطه تقاطع
tree traversal U تقاطع درختی
focus U نقطه تقاطع
beam grillage U تقاطع تیرها
intertwining U تقاطع کردن
intertwines U تقاطع کردن
focused U نقطه تقاطع
scissor junction U تقاطع مورب
intertwined U تقاطع کردن
focussed U نقطه تقاطع
focuses U نقطه تقاطع
intersects U تقاطع کردن
focusses U نقطه تقاطع
intersection point U نقطه تقاطع
intertwine U تقاطع کردن
road junction U تقاطع راه
crisscross U تقاطع کردن
grade crossings U تقاطع شاهراه
intersection U تقاطع همبر
crossing U نقطه تقاطع
meets U مقتضی تقاطع
grade crossing U تقاطع شاهراه
intercepts U محل تقاطع
intercept U محل تقاطع
intercepted U محل تقاطع
cross road U تقاطع جاده
meet U مقتضی تقاطع
intercepting U محل تقاطع
intersections U تقاطع همبر
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
intercept point U محل تقاطع [ریاضی]
multiway junction U تقاطع چند راه
grade crossings U تقاطع راه اهن
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
crossing tower U برج تقاطع در کلیسا
crossroad U محل تقاطع دو جاده
grade crossing U تقاطع راه اهن
interlacement U درهم بافتگی تقاطع
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
intersectional U وابسته بمحل تقاطع
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
meets U مواجه شدن تقاطع کردن
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
intercross U تقاطع کردن جفت گیری
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
meet U مواجه شدن تقاطع کردن
ford crossing U تقاطع جاده با مجاری ابگذر
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
level crossing U محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossings U محل تقاطع دو خط راه اهن
known U معلوم
illiquid U نا معلوم
inevidence U معلوم
determinate U معلوم
active U معلوم
overt U معلوم
invisible U نا معلوم
given U معلوم
to the fore U معلوم
definite U معلوم
obvious U معلوم
indistinct U نا معلوم
intelligible U معلوم
sharp cut U معلوم
It was revealed that … It transpired that . . . U معلوم شد که ...
pronounced U معلوم
assignable U معلوم
the active voice U معلوم
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction U تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
discernibly U بطور معلوم
familiarizing U معلوم کردن
manifestly U بطور معلوم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com