English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proxinal U نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
midpoint U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
mediating U میانی
median U میانی
mediums U میانی
medium U میانی
inmost U میانی
mediated U میانی
innermost U میانی
mediate U میانی
centric U میانی
centrical U میانی
medial U میانی
midline U خط میانی
mesne U میانی
mesal U میانی
middle deck U پل میانی
center land U خط میانی
mesial U میانی
center back U بک میانی
mesail U میانی
mediates U میانی
drop keel U تیغه میانی
hogging U تنش میانی
neutral conductor U سیم میانی
neutral wire U سیم میانی
mid flap U فلپ میانی
median U سکوی میانی
intermediate U طبقه میانی
midpoint U نقطه میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
intermediate phase U فاز میانی
intermediate band U باند میانی
intermediate plate U صفحه میانی
interphase U فاز میانی
intermediate points U جهات میانی
mid- U میانی وسطی
lower boom U تیرک میانی
median income U درامد میانی
midsection U قطعه میانی
halfback U بازیگر میانی
middle part U قسمت میانی
lower boom U بوم میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle fraction U پاره میانی
middle fraction U جزء میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
cut splice U پیوند میانی
middle ear U گوش میانی
mesencephalon U مغز میانی
buffer U حافظه میانی
mid U میانی وسطی
halfback U بازیگرخط میانی
center section U بال میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate link U حلقه میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
midpoints U نقطه میانی
interband U باند میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
central strip U نوار میانی
center circle U دایره میانی
middle layer U قشر میانی
center wing U بال میانی
center stripe U خط میانی زمین
middle U میانی وسطی
midfield line U خط میانی زمین
i.f. U فرکانس میانی
intermediate U عضو میانی
central reserve U سکوی میانی
meddles U میانی وسطی
meddled U میانی وسطی
interconnection U اتصال میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
center line U خط میانی زمین
intermediate office U مرکز میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
ridge rope U سیم میانی
intermediate image U تصویر میانی
intermediate layer U لایه میانی
middles U میانی وسطی
meddle U میانی وسطی
dorsomedial U پشتی- میانی
tympanum U گوش میانی
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
looming U قسمت میانی پارو
middle U منطقه میانی زمین
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
looms U قسمت میانی پارو
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
middles U منطقه میانی زمین
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
interjacent U میانی در میان افتاده
medice U قسمت میانی زمین
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intercede U پادر میانی کردن
interceded U پادر میانی کردن
intercedes U پادر میانی کردن
interceding U پادر میانی کردن
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
loom U قسمت میانی پارو
loomed U قسمت میانی پارو
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
deeper U نقطه میانی سر پیچ
deep U نقطه میانی سر پیچ
center U نقط ه میانی چیزی
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
bilge board U تخته میانی قایق
rail U الت میانی در و پنجره
flankerback U بازیگر میانی جناح
cif U فرمت میانی معروف
amidship U قسمت میانی قایق
dermis U غشاء میانی پوست
deepest U نقطه میانی سر پیچ
third ventricle U بطن میانی مغز
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
media U پوشش میانی سرخرگ
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
dorsomedial thalamus U تالاموس پشتی- میانی
grounded neutral U سیم میانی زمین
half length illusion U خطای ادراکی میانی
centred U نقط ه میانی چیزی
centre U نقط ه میانی چیزی
centers U نقط ه میانی چیزی
centered U نقط ه میانی چیزی
vermis U قطعه میانی مخچه
center ice circle U داره میانی زمین
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
center back U بازیگر میانی خط عقب
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
seated U قسمت میانی زین اسب
interband recombination U ترکیب مجدد باند میانی
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
thalamic U ماده خاکستری مغز میانی
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man U بازیگر میانی بیس بال
intermediate frequency amplifier U تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
midgut U قسمت میانی مجرای هاضمه
mesocarp U قشر میانی غلاف میوه
seat U قسمت میانی زین اسب
seats U قسمت میانی زین اسب
drawman U مرد میانی برای رویارویی
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
image camera tube U لامپ تصویر میانی دوربین
Midwestern U وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
set back U مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
atrium U اطاق میانی خانههای روم قدیم
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
thalamus U تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
Biedermeier U [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt U منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
stapedial U وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
endodontia U شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics U شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
close U نزدیک
in sight U نزدیک
closest U نزدیک
forthcoming U نزدیک
hard by U نزدیک
foreby U نزدیک
caudal U نزدیک به دم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com