English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
squabble U نزا مختصر
squabbled U نزا مختصر
squabbles U نزا مختصر
squabbling U نزا مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
click U صدای مختصر
clicked U صدای مختصر
clicks U صدای مختصر
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
epitome U مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
pull U برتری جزئی و مختصر
pulls U برتری جزئی و مختصر
snack U خوراک مختصر
snacks U خوراک مختصر
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
spot U زمان مختصر لحظه
spots U زمان مختصر لحظه
laconic U مختصر گو
laconically U مختصر گو
tendencies U علاقه مختصر
tendency U علاقه مختصر
short U مختصر
shorter U مختصر
shortest U مختصر
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
simplification U تسهیل مختصر سازی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
simplifications U تسهیل مختصر سازی
flash U روشنایی مختصر
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed U روشنایی مختصر
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes U روشنایی مختصر
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
pithy U مختصر ومفید
viz U مختصر
terse U مختصر
terser U مختصر
tersest U مختصر
abstracted U مختصر
concisely U بطور مختصر
pittance U کمک هزینه مختصر
byword U اشاره یانگاه مختصر
bywords U اشاره یانگاه مختصر
concise U مختصر
little U مختصر
tot U یادداشت مختصر
tots U یادداشت مختصر
tint U رنگ مختصر سایهء رنگ
tinting U رنگ مختصر سایهء رنگ
tints U رنگ مختصر سایهء رنگ
partial U مختصر
sum U مختصر
sums U مختصر
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
mnemonic U حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
glance U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
glances U نگاه نگاه مختصر
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
shorten U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
brief U کوتاه مختصر
brief U مختصر
briefed U کوتاه مختصر
briefed U مختصر
briefer U کوتاه مختصر
briefer U مختصر
briefest U کوتاه مختصر
briefest U مختصر
curtail U مختصر نمودن
curtailed U مختصر نمودن
curtailing U مختصر نمودن
curtails U مختصر نمودن
feather U فشار مختصر به گاز
contracted U مختصر محدود
simplifies U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies U مختصر کردن اسانتر کردن
simplify U اسان تر کردن مختصر کردن
simplify U مختصر کردن اسانتر کردن
simplifying U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying U مختصر کردن اسانتر کردن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
summaries U مختصر
summaries U خلاصه مختصر
summary U مختصر
summary U خلاصه مختصر
Other Matches
precise U مختصر کردن مختصر
gnomical U مختصر
short term U مختصر
abridged U مختصر
synoptic U مختصر
tis U مختصر ti is
febricula U تب مختصر
grammalogue U مختصر
compend U مختصر
succinct U مختصر
incomprehensive U مختصر
curt <adj.> U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
concise <adj.> U مختصر
short <adj.> U مختصر
abbreviated U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
brachygraphy U مختصر نویسی
shorthand U مختصر نویسی
synopses U اجمال مختصر
telegraphic U تلگرافی مختصر
synopsis U اجمال مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
abridge U مختصر کردن
apercu U خلاصه مختصر
cheep U اشاره مختصر
comedietta U کمدی مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
potluck U غذای مختصر
scumble U مالش مختصر
shortener U مختصر کننده
simplifier U مختصر کننده
tiffin U ناهار مختصر
velitation U جنگ مختصر
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
lacanic U مختصر و مفید
let us be brief U مختصر کنیم
handlist U فهرست مختصر
grind out U پیشروی مختصر
inking U اطلاع مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
nodding acquaintance آشنایی مختصر
paraph U امضای مختصر
petit mal U صرع مختصر
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
look in U دیدن کردن مختصر
metastable U دارای ثبات مختصر
compendious U موجز مختصر ومفید
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
prospectuses U شرح حال مختصر
prospectus U شرح حال مختصر
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
That is it in a nutshell. U موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
shortening reaction U واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
stenography U مختصر نویسی کوتاه نویسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com