English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
Other Matches
discount U تنزیل
interest U تنزیل
interests U تنزیل
discounts U تنزیل
discounting U تنزیل
discounted U تنزیل
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
bill broker U واسطه تنزیل
rate of discount U نرخ تنزیل
usurious U تنزیل خوار
bank discount U تنزیل بانکی
degrade U تنزیل رتبه
discount house U موسسه تنزیل
degrades U تنزیل رتبه
discount broker U دلال تنزیل
factoring agent U عامل تنزیل
fluctuation U ترقی و تنزیل
to put out money to interest U پول تنزیل دادن
rediscount rate U نرخ تنزیل مجدد
discount without recourse U تنزیل بدون حق رجوع
discount with U تنزیل کردن برات
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
social discount rate U نرخ تنزیل اجتماعی
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
discounted value U ارزش تنزیل شده
the interst accumulated U تنزیل ان روی هم رفت
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
discount U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discounted U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
downgrading U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discounts U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrades U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
downgraded U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discounting U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrade U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
usury U تنزیل خواری حرام خواری
usurer U سود خوار- تنزیل خوار
orthodox U رسمی
formal U رسمی
formmal U رسمی
institutional U رسمی
solemn U رسمی
official U رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
careered U دوره رسمی
careering U دوره رسمی
careers U دوره رسمی
dress uniform U انیفرم رسمی
driss uniform U لباس رسمی
semiofficial U نیمه رسمی
formal review U سان رسمی
missives U نامه رسمی
officious U غیر رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
formal group U گروه رسمی
formal education U اموزش رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
career U دوره رسمی
extra official U غیر رسمی
official U عالیرتبه رسمی
official U موثق و رسمی
protests U واخواست رسمی
protesting U اعتراض رسمی
protesting U واخواست رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
protested U اعتراض رسمی
boarding call U بازدید رسمی
protested U واخواست رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
protest U اعتراض رسمی
cognizance U اخطار رسمی
protest U واخواست رسمی
insignia U مدال رسمی
insignia U نشان رسمی
communique U ابلاغ رسمی
contracts under seal U عقد رسمی
protests U اعتراض رسمی
vestment U لباس رسمی
card-carrying U عضو رسمی
throwaway U غیر رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
tux U لباس رسمی
formal review U بررسی رسمی
official authorities U مراجع رسمی
official channels U مجاری رسمی
official channels U طرق رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
official deed U سند رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
official document U سند رسمی
noterial document U سند رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
insigne U نشان رسمی
insigne U مدال رسمی
intrant U ورود رسمی
legalization U شناسایی رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
nonformal U غیر رسمی
official language U زبان رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
semi official U نیمه رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
semiformal U نیمه رسمی
smallage U کرفس رسمی
solemn form U طریقه رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
standard time U زمان رسمی
state religion U مذهب رسمی
public submission U مناقصه رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
official rate U نرخ رسمی
official receipt U رسید رسمی
official religion U دین رسمی
officialize U رسمی کردن
officiously U بطورغیر رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
statute mile U مایل رسمی
missive U نامه رسمی
placards U پروانه رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
return U گزارش رسمی
officials U مقامات رسمی
talking to U سرزنش رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
audiences U ملاقات رسمی
audience U ملاقات رسمی
returned U گزارش رسمی
returning U گزارش رسمی
returns U گزارش رسمی
positioned U شغل رسمی
reprimanded U توبیخ رسمی
reprimanding U توبیخ رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
formalised U رسمی کردن
formalises U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
formalize U رسمی کردن
formalized U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
formalizing U رسمی کردن
placard U پروانه رسمی
note U نامه رسمی
notes U نامه رسمی
noting U نامه رسمی
position U شغل رسمی
officiate U مقام رسمی
functions U ایین رسمی
tuxedos U لباس رسمی
tuxedo U لباس رسمی
function U ایین رسمی
unofficial U غیر رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
officiated U مقام رسمی
officiates U مقام رسمی
officiating U مقام رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
informal U غیر رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
functioned U ایین رسمی
registry U دفترخانه رسمی ثبت
starchy U شبیه نشاسته رسمی
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
plainest U غیر رسمی جلگه
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
Thais U زبان رسمی تایلند
Thai U زبان رسمی تایلند
plains U غیر رسمی جلگه
studbook U شناسنامه رسمی اسب
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
unofficial news U خبر غیر رسمی
irregular U نا منظم غیر رسمی
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
plainer U غیر رسمی جلگه
plain U غیر رسمی جلگه
registries U دفترخانه رسمی ثبت
vestment U لباس رسمی اسقف
official calibration U واسنجی رسمی [مهندسی]
disbanding U انحلال رسمی یکانها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com