English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tiffin U ناهار مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meal break U افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
precise U مختصر کردن مختصر
lunched U ناهار
lunch U ناهار
luncheon U ناهار
lunches U ناهار
dinner U ناهار
nummet U ناهار
fiffin U ناهار
dinners U ناهار
luncheons U ناهار
lunching U ناهار
dine U ناهار خوردن
dines U ناهار خوردن
meat U غذا ناهار
meats U غذا ناهار
anteprandial U پیش از ناهار
dined U ناهار خوردن
dining U ناهار خوردن
meal break U استراحت ناهار
i asked him to dinner U او را به ناهار خواندم
to orders dinner U دستور ناهار دادن
salle a manger U اطاق ناهار خوری
broadside messing U ناهار خوری گروهی
cafeteria messing U ناهار خوری همگانی
nooning U هنگام فهر ناهار
dining rooms U اطاق ناهار خوری
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
dining room U اطاق ناهار خوری
refectories U سالن ناهار خوری
refectory U سالن ناهار خوری
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
dinette U اطاق کوچک ناهار خوری
john having come we dined U جان که امد ما ناهار خوردیم
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
to dine off bread and cheese U ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
pennants U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennant U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
summary U مختصر
partial U مختصر
sum U مختصر
sums U مختصر
grammalogue U مختصر
gnomical U مختصر
febricula U تب مختصر
briefed U مختصر
briefer U مختصر
abridged U مختصر
briefest U مختصر
succinct U مختصر
abbreviated U مختصر
brief U مختصر
summaries U مختصر
short <adj.> U مختصر
short term U مختصر
shortest U مختصر
shorter U مختصر
short U مختصر
laconically U مختصر گو
laconic U مختصر گو
tis U مختصر ti is
succinct <adj.> U مختصر
epitome U مختصر
concise <adj.> U مختصر
curt <adj.> U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
synoptic U مختصر
abstracted U مختصر
tersest U مختصر
terser U مختصر
terse U مختصر
concise U مختصر
viz U مختصر
little U مختصر
incomprehensive U مختصر
compend U مختصر
inking U اطلاع مختصر
let us be brief U مختصر کنیم
click U صدای مختصر
velitation U جنگ مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
summaries U خلاصه مختصر
synopsis U اجمال مختصر
synopses U اجمال مختصر
handlist U فهرست مختصر
summary U خلاصه مختصر
brachygraphy U مختصر نویسی
shorthand U مختصر نویسی
cheep U اشاره مختصر
paraph U امضای مختصر
petit mal U صرع مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
nodding acquaintance آشنایی مختصر
potluck U غذای مختصر
scumble U مالش مختصر
abridge U مختصر کردن
shortener U مختصر کننده
simplifier U مختصر کننده
lacanic U مختصر و مفید
grind out U پیشروی مختصر
telegraphic U تلگرافی مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
apercu U خلاصه مختصر
comedietta U کمدی مختصر
squabbles U نزا مختصر
curtails U مختصر نمودن
curtailing U مختصر نمودن
curtailed U مختصر نمودن
curtail U مختصر نمودن
briefest U کوتاه مختصر
briefer U کوتاه مختصر
briefed U کوتاه مختصر
tot U یادداشت مختصر
brief U کوتاه مختصر
tots U یادداشت مختصر
tendency U علاقه مختصر
tendencies U علاقه مختصر
pithy U مختصر ومفید
snacks U خوراک مختصر
snack U خوراک مختصر
squabble U نزا مختصر
squabbled U نزا مختصر
clicks U صدای مختصر
flashed U روشنایی مختصر
flashes U روشنایی مختصر
contracted U مختصر محدود
clicked U صدای مختصر
concisely U بطور مختصر
flash U روشنایی مختصر
squabbling U نزا مختصر
spot U زمان مختصر لحظه
simplification U تسهیل مختصر سازی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
spots U زمان مختصر لحظه
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
bywords U اشاره یانگاه مختصر
simplifications U تسهیل مختصر سازی
metastable U دارای ثبات مختصر
pittance U کمک هزینه مختصر
look in U دیدن کردن مختصر
byword U اشاره یانگاه مختصر
pulls U برتری جزئی و مختصر
pull U برتری جزئی و مختصر
compendious U موجز مختصر ومفید
prospectuses U شرح حال مختصر
prospectus U شرح حال مختصر
feather U فشار مختصر به گاز
shortens U مختصر کردن کاستن
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
shorten U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
That is it in a nutshell. U موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
mnemonic U حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
shortening reaction U واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
simplifying U مختصر کردن اسانتر کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com