Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unskil
U
ناشی بی مهارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
Other Matches
proficiency rating
U
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
qualification card
U
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
sophistication
U
مهارت
expertise
U
مهارت
unskillful
U
بی مهارت
technique
U
فن مهارت
incompetent
U
بی مهارت
artifice
U
مهارت
ham handed
U
بی مهارت
ham-fisted
U
بی مهارت
workmanship
U
مهارت
maladroit
U
بی مهارت
knack
U
مهارت
unskilled
U
بی مهارت
know-how
U
مهارت
skill
U
مهارت
ingenuity
U
مهارت
execute
U
مهارت
deftness
U
مهارت
proficiency
U
مهارت
inexpert
U
بی مهارت
light handedness
U
مهارت
handiness
U
مهارت
gripe
U
مهارت
adeptness
U
مهارت
adroitness
U
مهارت
masterkiness
U
مهارت
proficiency pay
U
حق مهارت
techniques
U
مهارت
executed
U
مهارت
executes
U
مهارت
executing
U
مهارت
artifices
U
مهارت
skilless
U
بی مهارت
facility
U
مهارت
skill less
U
بی مهارت
technique
U
مهارت
techniques
U
فن مهارت
dextrously
U
به مهارت
grooves
U
مهارت
ham fisted
U
بی مهارت
credential
U
مهارت
skill
U
مهارت
qualification
U
مهارت
groove
U
مهارت
inapt
U
بی مهارت
competence
U
مهارت
expertise
U
مهارت
motor skill
U
مهارت حرکتی
wuss(y)
U
آدم بی مهارت
competence
U
مهارت فنی
credential
U
مهارت فنی
softie/softy
U
آدم بی مهارت
wimp
U
آدم بی مهارت
up one's alley
<idiom>
U
مهارت درچیزی
qualification
U
مهارت فنی
natatorial skill
U
مهارت در شنا
tact
U
کاردانی مهارت
seamanship
U
مهارت در دریانوردی
salesmanship
U
مهارت در فروشندگی
sport skill
U
مهارت ورزشی
skillful Šetc
U
با مهارت ماهرانه
crafts
U
مهارت نیرنگ
mollycoddle
U
آدم بی مهارت
manipulation
U
انجام با مهارت
skill level
U
پایه مهارت
skill learning
U
مهارت اموزی
qualifies
U
کسب مهارت
qualify
U
کسب مهارت
tactlessly
U
بی مهارت بی سلیقه
tactless
U
بی مهارت بی سلیقه
versatility
U
روانی مهارت
craft
U
مهارت نیرنگ
sissy
U
آدم بی مهارت
expertness
U
خبرویت مهارت
weenie
[Am E]
U
آدم بی مهارت
human skill
U
مهارت انسانی
pussy
[Am E]
U
آدم بی مهارت
jessie
U
آدم بی مهارت
fine skill
U
مهارت فریف
jessy
U
آدم بی مهارت
pantywaist
[Am En]
U
آدم بی مهارت
combat proficiency
U
مهارت رزمی
proficiency
U
مهارت تخصص
fundamental skill
U
مهارت بنیادی
cissy
U
آدم بی مهارت
weed
U
آدم بی مهارت
qualification
U
کسب مهارت
dauber
U
نقاش بی مهارت
milquetoast
U
آدم بی مهارت
wet
U
آدم بی مهارت
qualification
U
مهارت فنی
namby-pamby
U
آدم بی مهارت
weakling
U
آدم بی مهارت
skill
U
مهارت فنی
manual skill
U
مهارت دستی
sword play
U
مهارت در بکارگیری شمشیر
stickhandling
U
مهارت در استفاده از چوب
masters
U
کسب مهارت کردن
showboating
U
نمایش دادن مهارت
diplomatically
U
از روی مهارت و بصیرت
spiller
U
خوش شانسی نه مهارت
master
U
کسب مهارت کردن
mastered
U
کسب مهارت کردن
sport skill pattern
U
الگوی مهارت ورزشی
expert badge
U
نشان مهارت در تیراندازی
surfmanship
U
مهارت در موج سواری
skill level
U
پایه مهارت فنی
technomotorial skill
U
مهارت تکنیکی- حرکتی
qualification badge
U
نشان مهارت در تیراندازی
conveyancing
U
مدیریت از روی مهارت
fine art
U
هر مهارت هنری وفریف
skill
U
مهارت عملی داشتن
wonderwork
U
کار عجیب مهارت
qualification record
U
پرونده مهارت فنی
seaman ship
U
مهارت در راندن قایق
facileness
U
مهارت عدم ثبات
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
quaint
U
از روی مهارت عجیب و جالب
dan
U
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
ropemanship
U
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
technique
U
اصول مهارت روش فنی
overwrought
U
تهیه شده ازروی مهارت
veteran skill
U
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
rates
U
میزان مهارت شدت تغییرات
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
rate
U
میزان مهارت شدت تغییرات
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
seeds
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
techniques
U
روش با مهارت برای انجام کاری
technique
U
روش با مهارت برای انجام کاری
cat
U
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cats
U
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
metrist
U
کسی که در متر کردن مهارت دارد
syllogist
U
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
U
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
gymkhanas
U
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhana
U
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
mallet goal
U
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
seaman's eye
U
دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
test examiner
U
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
he muddled through
U
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
triple threat
U
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
don't give up the day job
<idiom>
U
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
solocross
U
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
slugger
U
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
resulting
U
ناشی
descended
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
muff
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
result
U
ناشی
muffs
U
ناشی
resulted
U
ناشی
muffing
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
due
U
ناشی از
even tual
U
ناشی
muffed
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
ills
U
ناشی
ill-
U
ناشی
skilless
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
ill
U
ناشی
skill less
U
ناشی
emergent
U
ناشی
resultant
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
dilettanti
U
ناشی
sequent
U
منتج ناشی
tisy
U
ناشی از مستی
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
issue
U
ناشی شدن
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
gaucherie
U
ناشی گری
privative
U
ناشی از محرومیت
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
jackleg
U
ناشی نادرست
irritative
U
ناشی از تحریک
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
unperfect
U
ناشی نابلد
premune
U
ناشی از جلوگیری
gremie
U
بی تجربه و ناشی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
rises
U
ناشی شدن
stingy
U
ناشی از خست
emanates
U
ناشی شدن
internal
U
ناشی ازدرون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com