Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
malfunction
U
نادرست عمل کردن
malfunctioned
U
نادرست عمل کردن
malfunctions
U
نادرست عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
skew
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
contamination
U
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
boolean algebra
U
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
foulest
U
نادرست
inaccurate
U
نادرست
fouler
U
نادرست
erroneous
U
نادرست
spurious
U
نادرست
foul
U
نادرست
unfair
U
نادرست
out of a
U
نادرست
out of trim
U
نادرست
phoney
U
نادرست
phoneys
U
نادرست
phony
U
نادرست
unfairly
U
نادرست
in error
<adj.>
U
نادرست
inexact
U
نادرست
sinister
U
کج نادرست
fouls
U
نادرست
out of order
U
نادرست
trumped-up
U
نادرست
inconsequent
U
نادرست
imprecise
U
نادرست
dishonest
U
نادرست
unsafe
U
نادرست
amiss
U
نادرست
false code
U
کد نادرست
infirmly
U
نادرست
false
<adj.>
U
نادرست
wrongful
U
نادرست
inconsecutive
U
نادرست
trumped up
U
نادرست
phonies
U
نادرست
impure
U
نادرست
crooked
U
نادرست
false
U
نادرست
fouled
U
نادرست
false code
U
رمز نادرست
false information
U
اطلاعات نادرست
fallacy of composition
U
تعمیم نادرست
false information
U
خبر نادرست
false
U
ساختگی نادرست
foul bill of lading
U
بارنامه نادرست
wrong answers
U
پاسخهای نادرست
wrong information
U
اطلاعات نادرست
unsound
U
ناخوش نادرست
misconstructions
U
تعبیر نادرست
misconstructions
U
تفسیر نادرست
mispronunciation
U
تلفظ نادرست
mispronunciations
U
تلفظ نادرست
errors
U
عقیده نادرست
by indirection
U
با وسائل نادرست
inexactly
U
بطور نادرست
distractor
U
گزینه نادرست
miscue
U
ضربه نادرست
improper
U
نامناسب نادرست
vicious
U
بدطینت نادرست
wrongfully
U
بطور نادرست
misinformation
U
خبر نادرست
untrue
U
نادرست خائن
jackleg
U
ناشی نادرست
paralogism
U
قیاس نادرست
error
U
عقیده نادرست
misconstruction
U
تفسیر نادرست
misconstruction
U
تعبیر نادرست
chucked
U
پرتاب نادرست
chuck
U
پرتاب نادرست
mistranslation
U
ترجمه نادرست
missatement
U
گفته نادرست
foul play
U
کار نادرست
chucks
U
پرتاب نادرست
heterography
U
املای نادرست
inaccurately
U
بطور نادرست
mispronounciation
U
تلفظ نادرست
inaccurate
U
نادرست یا غلط
sigmatism
U
تلفظ نادرست حرف " س "
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
true false questions
U
پرسشهای درست- نادرست
paralpgize
U
قیاس نادرست ساختن
prismatic spectacles
U
عینک نادرست نما
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
suggestio falsi
U
افهار و اعلام نادرست
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
wild cat
U
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
foozle
U
بدساختن ضربت نادرست
lied
U
سخن نادرست گفتن
lies
U
سخن نادرست گفتن
lie
U
سخن نادرست گفتن
an i calculation
U
حساب نادرست یا غیر دقیق
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
ungrammatical
U
مخالف ایین دستور نادرست
false starts
U
اغاز نادرست خطا در شروع
mal
U
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false start
U
اغاز نادرست خطا در شروع
wide of the mark
<idiom>
U
از هدف به دور بردن ،نادرست
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logical
U
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
out of square
U
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeros
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zeroes
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
grammatical error
U
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics
U
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
hazards
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis-
U
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
logical
U
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
mis
U
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarding
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce
U
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarded
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
denials
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
neither nor function
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
cancels
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
components
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
cancelling
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
frauds
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
denial
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
NOR function =
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
fraud
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
boolean operation
U
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
fallacy of composition
U
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
NOT function
U
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
palette
U
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
burn out
U
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
palettes
U
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
negative
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gap
U
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gaps
U
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
negatives
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
aliasing
U
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
logic
U
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
checked
U
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
U
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks
U
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
spacer
U
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
equivalence
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ
U
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
inequivalence
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
misapprehends
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
mis run casting
U
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com