Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rate of spending
U
میزان مخارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
program cost
U
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost
U
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
expenses
U
مخارج
disbursements
U
مخارج
outgoing
U
مخارج
aggregate expenditures
U
مخارج کل
expenditures
U
مخارج
outlays
U
مخارج
spending
U
مخارج
holding costs
U
مخارج نگهداری
freight charges
U
مخارج حمل
postage
U
مخارج پستی
incidental expenses
U
مخارج اتفاقی
indirect expenses
U
مخارج غیرمستقیم
foot
U
پرداختن مخارج
porterage
U
مخارج باربری
public expenditures
U
مخارج عمومی
expenditure approach
U
روش مخارج
tax expenditures
U
مخارج مالیاتی
superstitious uses
U
مخارج خرافاتی
budget expenditures
U
مخارج بودجه
expenditure
U
مخارج صرف
wage costs
U
مخارج دستمزد
travelling expenses
U
مخارج سفر
wasteful expenditures
U
مخارج بیهوده
social outlays
U
مخارج اجتماعی
capital expenditure
U
مخارج سرمایهای
welfare expenditures
U
مخارج رفاهی
cost estimate
U
تخمین مخارج
costs of proceedings
U
مخارج عدلیه
reasonable scale
U
مخارج متعارفه
rate of spending
U
نرخ مخارج
estimate of costs
U
تخمین مخارج
actual expenses
U
مخارج واقعی
management expenses
U
مخارج اداری
operating cost
U
مخارج عملیاتی
portage
U
مخارج باربری
marginal outlays
U
مخارج نهائی
management expenses
U
مخارج مدیریت
expense accounts
U
حساب مخارج
luxury spending
U
مخارج تجملی
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
expense account
U
حساب مخارج
licence fee
U
مخارج پروانه
national spending
U
مخارج ملی
military expenditure
U
مخارج نظامی
municipal spending
U
مخارج شهرداری
military spending
U
مخارج نظامی
national expenditures
U
مخارج ملی
overhead
U
مخارج کلی سرجمع
deduction of expenses
U
کسر مخارج
[اقتصاد]
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
unfinanced
U
مخارج پرداخت نشده
sumptuary law
U
قانون تحدید مخارج
noncash expenditures
U
مخارج غیر نقدی
marginal propensity to expend
U
میل نهائی به مخارج
free of all charges
U
بدون هیچگونه مخارج
marginal propensity to spend
U
میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
all the expenses fell on him
U
تمام مخارج به گردن اوافتاد
You need spare no expense .
U
نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
support a family
U
متکفل مخارج خانوادهای بودن
time cost curve
U
منحنی مخارج برحسب زمان
self support
U
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
To cut down expenses .
U
خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
isobath
U
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
f.o.b
U
قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
postpaid
U
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
depth contour
U
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
real balance effect
U
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land
U
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
level
U
میزان
scales
U
میزان
At the rate of . On a scale of .
U
به میزان
infiltration rate
U
میزان
unit
U
میزان
levelled
U
میزان
metre
U
میزان
metres
U
میزان
scalage
U
میزان
yardsticks
U
میزان
yardstick
U
میزان
rhythms
U
میزان
rhythm
U
میزان
units
U
میزان
noise level
U
میزان خش
weight
U
میزان
criterion
U
میزان
libra
U
میزان
volumes
U
میزان
librae
U
میزان
measure
U
میزان
rates
U
میزان
meters
U
میزان
rate
U
میزان
meter
U
میزان
volume
U
میزان
amounts
U
میزان
balance
U
میزان
balances
U
میزان
adjustment
U
میزان
adjustments
U
میزان
leveled
U
میزان
amounting
U
میزان
levels
U
میزان
amount
U
میزان
amounted
U
میزان
isometrics
U
دارای یک میزان
to figure up
مبلغ یا میزان
survival rate
U
میزان ماندگاری
tuned
U
میزان شده
alpha librae
U
الفا- میزان
humidity
U
میزان رطوبت
beta librae
U
بتا- میزان
admission rate
U
میزان پذیرش
isometric
U
دارای یک میزان
torsion balance
U
میزان ت_نش
effectiveness
U
میزان تاثیر
quantum
U
درجه میزان
knock rating
U
میزان بهسوزی
rate of climb
U
میزان صعود
error rate
U
میزان خطا
equilibration
U
میزان کردن
rate of flow
U
میزان جریان
education stand
U
میزان تحصیلات
rate of loading
U
میزان بارگذاری
rate of output
U
میزان تولید
failure rate
U
میزان خرابی
rain glass
U
میزان الهوا
rain glass
U
میزان سنج
lapse rate
U
میزان افت
level of effort
U
میزان تلاش
libra
U
برج میزان
hygrometer
U
میزان الرطوبه
line of cerdit
U
میزان اعتبار
quantity discount
U
میزان تخفیف
kiffa australis
U
بتا- میزان
goodness of fit
U
میزان انطباق
rate of turn
U
میزان گردش
discount rate
U
میزان تخفیف
consumption rate
U
میزان مصرف
setscrew
U
پیچ میزان
conductance
U
میزان هدایت
collision rate
U
میزان برخورد
collimate
U
میزان کردن
shear modulus
U
میزان سختپایی
calorimeter
U
میزان الحراره
standardization
U
میزان کردن
contour line
U
خط میزان منحنی
credit rating
U
میزان اعتبار
salinity
U
میزان شوری
delta librae
U
دلتا- میزان
evaporimter
U
میزان تبخیر
degree of risk
U
میزان خطر
degree of protection
U
میزان حفافت
decrement
U
میزان کاهش
data rate
U
میزان داده
damage criteria
U
میزان ضایعات
damage criteria
U
میزان خسارات
birthrate
U
میزان موالید
expenditure
U
میزان مصرف
meters
U
مقیاس میزان
availability
U
میزان دسترسی
adjustment
میزان کردن
Richter Scale
U
میزان ریشتر
measure
U
واحد میزان
sprinkling
U
میزان اندک
aligning
U
میزان کردن
height adjustment
میزان ارتفاع
adjust
میزان کردن
adjusts
U
میزان کردن
adjusting
U
میزان کردن
meter
U
مقیاس میزان
resistance adjustment
میزان پایداری
tension adjustment
میزان فشار
tuner
U
میزان کننده
amount
U
مقدار میزان
amounted
U
مقدار میزان
speeds
U
میزان شتاب
speeding
U
میزان شتاب
speed
U
میزان شتاب
incidence
U
میزان بروز
amounting
U
مقدار میزان
amounts
U
مقدار میزان
allowances
U
میزان مجاز
tuner
U
میزان ساز
tuners
U
میزان کننده
performances
U
میزان کارائی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...