English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
curl field U میدان حلقوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loop sling U مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
sigmoid U حلقوی
cricoid U حلقوی
loop code U کد حلقوی
terete U حلقوی
ring cartilage U حلقوی
orbiculate U حلقوی
vortiginous U حلقوی
vortical U حلقوی
annular U حلقوی
annulate U حلقوی
annulated U حلقوی
convolute U حلقوی
ring nebula U ابری حلقوی
ring armature U ارمیچر حلقوی
ring nebula U سحابی حلقوی
ring network U شبکه حلقوی
ring tension U کشش حلقوی
ringbolt hitching U خفت حلقوی
ring U جسم حلقوی
interlocking U حلقوی بافتن
verticillation U ارایش حلقوی
snap ring U خار حلقوی
cup point U تیزی حلقوی
peristalsis U حرکات حلقوی
bustle pipe U لوله حلقوی
annular burner U مشعل حلقوی
loop antenna U انتن حلقوی
fairy ring U قارچ حلقوی
apple ring fender U دفرای حلقوی
annulus U حلقه حلقوی
annular projection U برامدگی حلقوی
annular jet U فوران حلقوی
annular eclipse U کسوف حلقوی
loop knot tie U گره حلقوی
loop mill rolling U نوردکاری حلقوی
ringing U حلقوی شدن
circular shift U تغییر مکان حلقوی
vortex U جریان حلقوی یا گردابی
convoluted U بهم تابیده حلقوی
vortices U جریان حلقوی یا گردابی
bagel U نان شیرینی حلقوی
lyraring nebula U سحابی حلقوی شلیاق
lyraring nebula U ابری حلقوی شلیاق
atoll U جزیره مرجانی حلقوی
wakes U جریانهای حلقوی بال
waked U جریانهای حلقوی بال
wake U جریانهای حلقوی بال
vortexes U جریان حلقوی یا گردابی
loop feeder U سیم تغذیه حلقوی
vortex drag U پسای جریانهای حلقوی
induction ring heater U گرمکن حلقوی القائی
atolls U جزیره مرجانی حلقوی
warp-loop fringe U ریشه حلقوی [در قالی همدان]
uncoils U غیر حلقوی کردن یا شدن
can annular U محفظه احتراق حلقوی شکل
mantle ring U تیر حمال حلقوی شکل
toothed ring armature U ارمیچر حلقوی دندانه دار
cannular U محفظه احتراق حلقوی شکل
uncoiled U غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiling U غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoil U غیر حلقوی کردن یا شدن
coursed U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
coil antenna U انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
plug nozzle U نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
vortex sheet U لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
rotates U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
slot U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
rotated U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
slotting U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
ring and bead sight U دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruffs U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruff U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
vortex trail U دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
card U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
circular list U لیست مدور لیست حلقوی
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
piazza U میدان
frontages U میدان
plaza U میدان
frontage U میدان
reaching U میدان
open space U میدان
fielded U میدان
reach U میدان
reached U میدان
reaches U میدان
line of force U خط میدان
line bay U میدان خط
forums U میدان
arenas U میدان
fields U میدان
arena U میدان
field line U خط میدان
place U میدان
scope U میدان
field U میدان
ROUNDABOUT U میدان
plainest U میدان
ring U میدان
sq U میدان
agora U میدان
trone U میدان
plains U میدان
places U میدان
placing U میدان
zero field U بی میدان
plain U میدان
space U میدان
plainer U میدان
spaces U میدان
aim U میدان
domain U میدان
forum U میدان
domains U میدان
aims U میدان
aimed U میدان
field magnet U اهنربای میدان
distortion of field U اغتشاش میدان
field of vision U میدان بینایی
field magnet U میدان مغناطیسی
field of consciousness U میدان هشیاری
field of application U میدان کاربرد
field of battle U میدان رزم
field of fire U میدان تیر
field of fire U میدان اتش
field of action U میدان اثر
field of force U میدان نیرو
field mark U نشان میدان
field of battle U میدان جنگ
field of gravity U میدان ثقل
field of regard U میدان دید
visual field U میدان دید
field of attention U میدان توجه
downfield U میدان پایین
field of view U میدان دید
field length U درازای میدان
field distortion U انحراف میدان
field displacement U جابجایی میدان
field direction U جهت میدان
field density U چگالی میدان
field current U جریان میدان
field control U کنترل میدان
field constant U ثابت میدان
flying field U میدان فرودگاه
f.of battle U میدان جنگ
electrostatic field U میدان الکتروستاتیکی
electromagnetic spectrum U میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic field U میدان الکترومغناطیسی
field distortion U اعوجاج میدان
field distribution U پخش میدان
field effect U اثر میدان
field judge U داور میدان
drill ground U میدان مشق
effective field U میدان موثر
field intensity U شدت میدان
field repetition rate U بسامد میدان
field frequency U بسامد میدان
field form U نمودار میدان
field flux U شاره میدان
field excitation U تحریک میدان
field exciation U تحریک میدان
field equation U معادلات میدان
electric field U میدان الکتریکی
field equation U معادله ی میدان
field energy U انرژی میدان
maxwell field U میدان ماکسول
rotary field U میدان دوار
rotating field U میدان گردان
sensory field U میدان حسی
shunt field U میدان شنتی
solenoidal field U میدان سولنئیدی
stray field U میدان هرز
tension field U میدان کششی
magnetic stray field U میدان پراکنده
radiation field U میدان تابش
radar ranging U میدان رادار
purview U حدود میدان
obstacle course U میدان موانع
on sight U در میدان دیددوربین
outfight U از میدان در کردن
perceptual field U میدان ادراکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com