English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead engine U موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
obsolete U ازکار افتاده
automotive U وسیله موتوری موتوری
behind the times <idiom> U از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
inflight reliability U تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
incapacitated U ازکار افتادن
cessation from work U فراغت ازکار
break down <idiom> U ازکار افتادن
jade U ازکار انداختن
worked up U ازکار در امده
paralysis U ازکار افتادگی
incapacitates U ازکار افتادن
worker U ازکار در امده
incapacitate U ازکار افتادن
incapacitating U ازکار افتادن
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
superpurgation U بی اندازه ازکار کردن
cessation from work U دست کشی ازکار
knock off U ازکار دست کشیدن
put (something) past someone (negative) <idiom> U ازکار شخص متعجب شدن
sweeney U ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runway U راه پرواز باند پرواز
runways U راه پرواز باند پرواز
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
physical motor pool U پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
moped U دوچرخهی موتوری
gasboat U قایق موتوری
push bike U در برابردوچرخه موتوری
motorcades U کاروان موتوری
motorboat U قایق موتوری
push bikes U در برابردوچرخه موتوری
motorized U یکان موتوری
motorbikes U دوچرخهی موتوری
motorbike U دوچرخهی موتوری
motorcade U کاروان موتوری
powerboats U قایق موتوری
mopeds U دوچرخهی موتوری
motorboats U قایق موتوری
ferries U قایق موتوری
motor unit U یکان موتوری
motor vessel U کشتی موتوری
motorboat engine U قایق موتوری
ferry U قایق موتوری
ferrying U قایق موتوری
powerboat U قایق موتوری
motor scooter U روروک موتوری
motor pool U پارک موتوری
motor fule U سوخت موتوری
motor drive U محرکه موتوری
motor vehicle U خودرو موتوری
motorization U موتوری کردن
ferried U قایق موتوری
pool U پارک موتوری
motorize U موتوری کردن
pooled U پارک موتوری
aerodyne U هواپیمای موتوری
pools U پارک موتوری
inflight phase U مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight U پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
daycruiser U قایق موتوری کوچک
powerboat racing U مسابقه با قایق موتوری
diver U راننده قایق موتوری
motorboat racing U مسابقه با قایق موتوری
to start a motor U موتوری را بکار انداختن
speedboat U قایق موتوری سرعت
speedboats U قایق موتوری سرعت
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
motor transport U حمل و نقل موتوری
motor launch U قایق موتوری کرجی
power driven vessel U یگان شناور موتوری
panel truck U بارکش کوچک موتوری
pool equipment U وسایل پارک موتوری
powerboating U راندن قایق موتوری
outboarder U راننده قایق موتوری
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
parasailing U بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
outboard motors U موتوری که روی قایق سوارشده
powerboats U قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
motorized U یکان موتوریزه محمول موتوری
outboard motor U موتوری که روی قایق سوارشده
powerboat U قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
kick over <idiom> U موتوری که شروع به کار میکند
convoy U کاروان دریایی ستون موتوری
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
power mower U چمن زن یا علف چین موتوری
drag boat U قایق موتوری مسابقه سرعت
cigarrette U قایق مسابقه بزرگ موتوری
automotive U تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
convoys U کاروان دریایی ستون موتوری
movement table U جدول حرکت ستونهای موتوری
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
convoy assembly port U بندر محل تجمع ستون موتوری
sea skiff U قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
speedboat U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
motor torpedo boat U قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
contact ion engine U موتوری برای ایجاد تراست درفضا
storm boat U نوعی قایق سبک هجومی موتوری
cabin cruiser U کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
motor U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
cabin cruisers U کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
motor- U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motored U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motors U موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
tractive force U نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
speedboats U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
truck trailer U ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
stepping motor U موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepper motor U موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
sportfisherman U قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
tractors U تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractor U تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
predicted log racing U مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
radialengine U موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
parakiting U بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
elliptic U افتاده
mellowing U جا افتاده
ripest U جا افتاده
archaic <adj.> U از مد افتاده
old fashioned U از مد افتاده
riper U جا افتاده
whacked <adj.> U از پا افتاده
out of date U از مد افتاده
crest fallen U افتاده
ripe U جا افتاده
mellowed U جا افتاده
mellow U جا افتاده
downfallen U افتاده
footworn U از پا افتاده
mellows U جا افتاده
unassuming U افتاده
flagging U افتاده
old hat U از مد افتاده
fallen U افتاده
whacked U از پا افتاده
the meshes of a sieve mesh U در هم افتاده
modest U افتاده
meek U افتاده
low U افتاده
whaleboat U قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
delayed U به تاخیر افتاده
demimonde U عقب افتاده
dowm U از کار افتاده
backrent U اجارهء پس افتاده
back rent U اجاره پس افتاده
compromised U در خطراکتشاف افتاده
compromised U به خطر افتاده
deferred credits U درامد پس افتاده
remotely U دور افتاده
lame ducks U از کار افتاده
lame duck U از کار افتاده
seedy U از کار افتاده
delayed U عقب افتاده
impassionate U بهوس افتاده
overlapping U روی هم افتاده گی
overlapping U رویهم افتاده
jugate U روی هم افتاده
installed U از کار افتاده
in register U روی هم افتاده
hors de combat U از کار افتاده
meshed U درهم جا افتاده
he fell prone U دمر افتاده
hanging gale U اجاره پس افتاده
slack U جای افتاده یا شل
slackest U جای افتاده یا شل
slacks U جای افتاده یا شل
arrear U بدهی پس افتاده
long face U لب و لوچه افتاده
decurrent U پایین افتاده
commonplace U پیش پا افتاده
banal U پیش پا افتاده
cyma recta U موجی افتاده
winded U از نفس افتاده
outlying U دور افتاده
back U بدهی پس افتاده
deferred U عقب افتاده
backwards U عقب افتاده
short winded U از نفس افتاده
happened <past-p.> U اتفاق افتاده
protrudent U بیرون افتاده
proleptic U پیش افتاده
occurred <past-p.> U اتفاق افتاده
lowlier U صغیر افتاده
unassertive U افتاده حال
tatty U پیش پا افتاده
retarded U عقب افتاده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com