English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oxydizing agents U مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
dyestuff U مواد رنگی و رنگرزی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
oxidizer U اکسید کننده
oxidant U اکسید کننده
madder U گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
photochemical oxidant U اکسید کننده نور شیمیایی اکساینده فتوشیمیایی
zinc oxid U اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
Mercerization U مرسیزاسیون [این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
tightening material U مواد عایق کننده
cleaner U مواد پاک کننده
coagulase U مواد منعقد کننده
tightening material U مواد اب بندی کننده
coagulase U مواد دلمه یالخته کننده
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
saprophagous U تغذیه کننده از مواد پوسیده والی
pyrotechnics U مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
screed U شمشه جمع کننده مواد اضافی در سطح
fastness of bleaching U ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
over dyeing U [رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
tamping U بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material U مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate U مواد فرانشت شده مواد مترشحه
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
dyeing vat U خم رنگرزی
colouration [British] U فن رنگرزی
coloring [American] U فن رنگرزی
intinction U رنگرزی
coloration [American] U فن رنگرزی
dyeing U رنگرزی
coloration U فن رنگرزی
colouration U فن رنگرزی
colouring [British] U فن رنگرزی
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
dyeing bath U حمام رنگرزی
dyeing machine U ماشین رنگرزی
unevenness dyeing U رنگرزی ناهمگون
jet dyeing machine U ماشین رنگرزی جت
brushability U قابلیت رنگرزی
solid-shade dyeing U رنگرزی یکنواخت
undyed <adj.> U رنگرزی نشده
unevenness dyeing U رنگرزی نایکنواخت
stainer U ماده رنگرزی
dyeability U قابلیت رنگرزی الیاف
bath dye U حمام رنگرزی الیاف
tinctorial U لونی وابسته به رنگ یا رنگرزی
dyed-in-the-wool U پیش از بافت رنگرزی شده
caustic soda U سود سوزآور [ماده قلیایی در رنگرزی]
heat setting U ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
curing time U مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
oxide U اکسید
oxides U اکسید
copper oxide U اکسید مس
oxyde U اکسید
dioxide U دارای دو اکسید
refractory oxide U اکسید دیرگداز
limes U کلسیم اکسید
zirconium dioxide U زیرکونیم دو اکسید
oxide skin U پوسته اکسید
oxidation film U قشر اکسید
refractory oxide U اکسید نسوز
lime U کلسیم اکسید
copper oxide rectifier U یکسوکننده مس- اکسید
carbon dioxide U دی اکسید کربن
ferrous oxide U اکسید فرو
benzophenone oxide U بنزوفنون اکسید
minium U اکسید قرمز
yttria U ایتریم اکسید
silica U اکسید سیلیسیوم
zinc oxide U اکسید روی
yttrium oxide U ایتریم اکسید
ytterbium oxide U ایتربیم اکسید
zirconium oxide U زیرکونیم اکسید
caustic lime U کلیسم اکسید
calcium oxide U کلسیم اکسید
aluminum oxide U اکسید الومینیوم
acid oxide U اکسید اسیدی
alumina U اکسید الومینیوم
burnt lime U کلیسم اکسید
ytterbia U ایتربیم اکسید
calx U کلیسم اکسید
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
essential elements U [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
red zinc ore U اکسید قرمز روی
incandescent metallic oxid cathode U کاتد اکسید فلزی
oxide coated cathode U کاتد اکسید اندود
tutty U گرد اکسید دو زنگ
spatalite U اکسید قرمز روی
zincite U اکسید قرمز روی
red oxide of zinc U اکسید قرمز روی
oxide cathode U کاتد اکسید اندود
oxidation coefficient U ضریب اکسید شوندگی
alumina U گل پاک یا اکسید الومینیوم
ruby zinc U اکسید قرمز روی
oxide skin U قشر نازک اکسید
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
oxymercuriation U اکسید جیوه دار کردن
hypercapnia U افزایش کربن اکسید در خون
arsenic U اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
metallic oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
Esparak U گیاه اسپرک [که در تهیه رنگینه های زرد در رنگرزی استفاده می شود.]
goethite U اکسید اهن معدنی ئیدرژن دار
complementary metal oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
dry ice U یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
mos U نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
oxides U اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
oxide U اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
aniline U رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
hydrogen bonding U پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
bleeding [running] U رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
fustic wood U [نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
oxides U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
circumference U محیط
peripheries U محیط
periphery U محیط
girth U محیط
settings U محیط
girths U محیط
entourages U محیط
entourage U محیط
outline U محیط
outlined U محیط
outlines U محیط
outlining U محیط
milieu U محیط
milieus U محیط
milieux U محیط
outward things U محیط
millieu U محیط
setting U محیط
circumferences U محیط
perimeters U محیط
medium U محیط
lap U محیط
lapped U محیط
sphere U محیط
spheres U محیط
environments U محیط
environment U محیط
mediums U محیط
perimeter U محیط
outsides U محیط
circuity U محیط
surroundings U محیط
ambience U محیط
ambiance U محیط
outside U محیط
windowing environment U محیط پنجرهای
circle U محیط دایره
operational environment U محیط عملیاتی
circumference U محیط دایره
circled U محیط دایره
ambient temperature U دمای محیط
ambient pressure U فشار محیط
polarization of a medium U قطبش محیط
operational environment U محیط فعالیت
circling U محیط دایره
circles U محیط دایره
workbenches U محیط کاری
workbench U محیط کاری
environments U محیط زیست
climate for growth U محیط رشد
periphery U محیط حدود
peripheries U محیط حدود
social milieu U محیط اجتماعی
environment U محیط زیست
shelf environment U محیط کم عمق
bodification U بهسازی محیط
bonification U به سازی محیط
perimeter [circumference] of a circle U محیط دایره
comprehensive U وسیع محیط
threptic U محیط زاد
perimeters U پیرامون محیط
dispersive medium U محیط پخش
induced environment U محیط القایی
circumferences U محیط دایره
dispersion medium U محیط پاشندگی
silhouettes U محیط مریی
living environment U محیط زنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com