Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
period of grace
U
مهلت پرداخت
reddendum
U
موعد یا مهلت پرداخت اجاره
Other Matches
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
lustreer
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
rendering
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
discharging
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
pt
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
bleaching
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
finishing
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
furbisher
U
پرداخت گر
finishing touches
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
dishonour
U
خودداری از پرداخت
dishonoring
U
خودداری از پرداخت
liabilities
U
دیون پرداخت
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
liability
U
دیون پرداخت
dishonors
U
خودداری از پرداخت
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
pre paid
U
پیش پرداخت
dishonours
U
خودداری از پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
pre payment
U
پیش پرداخت
dishonoured
U
خودداری از پرداخت
dishonouring
U
خودداری از پرداخت
payer
U
پرداخت کننده
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
disburses
U
پرداخت خرج
disburses
U
پرداخت کردن
financing
U
پرداخت هزینه
disbursing
U
پرداخت خرج
finances
U
پرداخت هزینه
burnish
U
پرداخت کردن
financed
U
پرداخت هزینه
finance
U
پرداخت هزینه
burnishes
U
پرداخت کردن
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
disbursed
U
پرداخت کردن
payment in full
U
پرداخت کامل
payment in full
U
پرداخت تمام
planishing tool
U
ابزار پرداخت
planish
U
پرداخت کردن
payor
U
پرداخت کننده
disbursing
U
پرداخت کردن
dishonored
U
خودداری از پرداخت
payment terms
U
شرایط پرداخت
payment stopped
U
توقف پرداخت
disburse
U
پرداخت خرج
disburse
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت خرج
payment in kind
U
پرداخت جنسی
casual payment
U
پیش پرداخت
advice note
U
دستورپیش پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
imprest
U
پیش پرداخت
indemnification
U
پرداخت غرامت
installment payment
U
پرداخت قسطی
payment by installments
U
پرداخت قسطی
interim financing
U
پرداخت موقت
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
finisher
U
پرداخت کننده
final payment
U
پرداخت نهایی
annual payment
U
پرداخت سالیانه
d. note
U
درخواست پرداخت
date of maturity
U
موعد پرداخت
date of payment
U
موعد پرداخت
by payment
U
از طریق پرداخت
deferred payment
U
پرداخت معوق
deferred payment
U
پرداخت اتی
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
back freigt
U
پرداخت کرایه
average payment
U
پرداخت متوسط
earnest money
U
پیش پرداخت
payees
U
پرداخت شونده
payee
U
پرداخت شونده
burnishing
U
پرداخت کاری
pay off
U
پرداخت کردن
outstandingly
U
پرداخت نشده
outstanding
U
پرداخت نشده
lustre
U
صیقل پرداخت
finishes
U
پرداخت کار
finish
U
پرداخت کار
payable at sight
U
پرداخت دیداری
scours
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
remittance
U
پرداخت تادیه
remittances
U
پرداخت تادیه
rendition
U
پرداخت تحویل
paid
U
پرداخت شده
unpaid
U
پرداخت نشده
money back
U
تضمین پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
on account payment
U
پیش پرداخت
subscriptions
U
تعهد پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
overpayment
U
پرداخت اضافی
non payment
U
عدم پرداخت
part payment
U
پرداخت اقساطی
renditions
U
پرداخت تحویل
tumble
U
پرداخت کردن
paying
U
پرداخت کردن
payroll
U
سیاهه پرداخت
polishes
U
پرداخت کردن
deposit
U
پیش پرداخت
polish
U
پرداخت کردن
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
finishing
U
پرداخت کاری
advance
U
پیش پرداخت
a bradent
U
وسیله پرداخت
paying
U
وابسته به پرداخت
pay
U
پرداخت کردن
pay
U
وابسته به پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
advance
پیش پرداخت
advances
U
پیش پرداخت
money order
U
دستور پرداخت
satin
U
جلا پرداخت
money orders
U
دستور پرداخت
paymaster
U
مامور پرداخت
payable
U
قابل پرداخت
non-payment
U
عدم پرداخت
repayment
U
پرداخت مجدد
advancing
U
پیش پرداخت
shear
U
پرداخت فرش
liquidation
U
پرداخت بدهی
down payment
U
پیش پرداخت
down payments
U
پیش پرداخت
repayments
U
پرداخت مجدد
paymasters
U
مامور پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
reimbursement
U
باز پرداخت
bonuses
U
پرداخت اضافی
bonus
U
پرداخت اضافی
settlements
U
تصفیه پرداخت
settlements
U
تسویه پرداخت
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
furbishing
U
پرداخت کردن
reimbursement
U
پرداخت جبرانی
reimbursements
U
باز پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
settlement terms
U
شرایط پرداخت
smoothing plane
U
رنده پرداخت
spot cash
U
پرداخت نقدی
reimbursable
U
قابل پرداخت
furbishes
U
پرداخت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com