Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sword play
U
مهارت در بکارگیری شمشیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
proficiency rating
U
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card
U
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
employment
U
بکارگیری
utilisation
[British]
U
بکارگیری
usages
U
بکارگیری ها
exploitation
[utilization]
U
بکارگیری
usage
U
بکارگیری
using
U
بکارگیری
utilizations
U
بکارگیری ها
utilisations
U
بکارگیری ها
utilization
U
بکارگیری
string handling
U
بکارگیری رشته
materials utilisation control
U
کنترل بکارگیری مواد
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
fuku shiki kumite
U
بکارگیری کاتا در مبارزه
aviationelectronic
U
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
bit parallel
U
طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
cadam
U
فرایند بکارگیری سیستمهای کامپیوتری به عنوان وسائلی در کاربردهای طراحی وساخت Computer anufacturing
cim
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
mumps
U
یک زبان برنامه نویسی که مخصوصا" برای بکارگیری رکوردهای پزشکی طراحی شده است System assachusetsulti-Programming
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
bilboa
U
شمشیر
bilbo
U
شمشیر
bolo
U
شمشیر
spits
U
شمشیر
blade
U
شمشیر
spit
U
شمشیر
sword
U
شمشیر
swords
U
شمشیر
spurtle
U
شمشیر
swordsman
U
شمشیر زن
marginal user cost
U
هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
pc file iii
U
یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
sword knot
U
شرابه شمشیر
baldric
U
بند شمشیر
claymore
U
شمشیر دودمه
swordsman
U
شمشیر باز
sword cutter
U
شمشیر ساز
sword dance
U
رقص شمشیر
swordlike
U
شمشیر مانند
sword fish
U
شمشیر ماهی
at the point of the sword
U
بدم شمشیر
scabbards
U
غلاف شمشیر
handles
U
قبضه شمشیر
With a stork of the sword.
U
با ضرب شمشیر
handle
U
قبضه شمشیر
blade
U
تیغه شمشیر
tucker
U
شمشیر ساز
rapier
U
شمشیر دودم
fences
U
شمشیر بازی
swordsmanship
U
شمشیر بازی
fence
U
شمشیر بازی
swordplay
U
فن شمشیر بازی
to carry sword
U
شمشیر جستن
scabbard
U
غلاف شمشیر
sword cut
U
زخم شمشیر
steels
U
شمشیر پولادی
sabre cut
U
زخم شمشیر
hilts
U
دسته شمشیر
hilt
U
دسته شمشیر
swordfish
U
شمشیر ماهی.
rapiers
U
شمشیر دودم
swordfishes
U
شمشیر ماهی.
steeling
U
شمشیر پولادی
steel
U
شمشیر پولادی
steeled
U
شمشیر پولادی
gladiate
U
شمشیر مانند
foilsman
U
شمشیر باز
fencer
U
شمشیر باز
daito
U
شمشیر بزرگ
foibles
U
تیغه شمشیر
pommel
U
قبه شمشیر
foible
U
تیغه شمشیر
pommels
U
قبه شمشیر
inexpert
U
بی مهارت
deftness
U
مهارت
skilless
U
بی مهارت
proficiency
U
مهارت
expertise
U
مهارت
masterkiness
U
مهارت
handiness
U
مهارت
qualification
U
مهارت
expertise
U
مهارت
competence
U
مهارت
unskillful
U
بی مهارت
proficiency pay
U
حق مهارت
dextrously
U
به مهارت
skill less
U
بی مهارت
skill
U
مهارت
adeptness
U
مهارت
gripe
U
مهارت
credential
U
مهارت
adroitness
U
مهارت
light handedness
U
مهارت
grooves
U
مهارت
facility
U
مهارت
know-how
U
مهارت
skill
U
مهارت
technique
U
فن مهارت
technique
U
مهارت
ingenuity
U
مهارت
artifices
U
مهارت
artifice
U
مهارت
ham fisted
U
بی مهارت
groove
U
مهارت
inapt
U
بی مهارت
ham handed
U
بی مهارت
ham-fisted
U
بی مهارت
workmanship
U
مهارت
maladroit
U
بی مهارت
knack
U
مهارت
unskilled
U
بی مهارت
techniques
U
فن مهارت
executes
U
مهارت
execute
U
مهارت
executed
U
مهارت
executing
U
مهارت
incompetent
U
بی مهارت
sophistication
U
مهارت
techniques
U
مهارت
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
in line
U
شمشیر در وضع حمله
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
curtal ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
curtle ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
toledo
U
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
stoccado
U
پرتاب با ضربه شمشیر
stoccata
U
پرتاب با ضربه شمشیر
fence
U
شمشیر بازی کردن
fences
U
شمشیر بازی کردن
falchion
U
شمشیر کوتاه و پهن
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
scimitar
U
شمشیر هلالی شکل
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
foin
U
فرو بردن شمشیر یا نیزه
electric foil
U
شمشیر فویل با نوک برقدار
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
partizan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
sabre cut
U
زخم شوشکه ضربه شمشیر
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
partisans
U
شمشیر پهن ودسته بلند
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
weaker
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
partisan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
weaknesses
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
U
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
weak
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
circular parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
counter parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
pantywaist
[Am En]
U
آدم بی مهارت
qualification
U
مهارت فنی
sport skill
U
مهارت ورزشی
credential
U
مهارت فنی
competence
U
مهارت فنی
skill level
U
پایه مهارت
skill learning
U
مهارت اموزی
pussy
[Am E]
U
آدم بی مهارت
wuss(y)
U
آدم بی مهارت
softie/softy
U
آدم بی مهارت
wimp
U
آدم بی مهارت
up one's alley
<idiom>
U
مهارت درچیزی
salesmanship
U
مهارت در فروشندگی
unskil
U
ناشی بی مهارت
weakling
U
آدم بی مهارت
namby-pamby
U
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
U
آدم بی مهارت
jessy
U
آدم بی مهارت
jessie
U
آدم بی مهارت
cissy
U
آدم بی مهارت
wet
U
آدم بی مهارت
weed
U
آدم بی مهارت
milquetoast
U
آدم بی مهارت
mollycoddle
U
آدم بی مهارت
versatility
U
روانی مهارت
qualification
U
مهارت فنی
combat proficiency
U
مهارت رزمی
tactlessly
U
بی مهارت بی سلیقه
manual skill
U
مهارت دستی
sissy
U
آدم بی مهارت
qualify
U
کسب مهارت
qualifies
U
کسب مهارت
fundamental skill
U
مهارت بنیادی
manipulation
U
انجام با مهارت
fine skill
U
مهارت فریف
expertness
U
خبرویت مهارت
skillful Šetc
U
با مهارت ماهرانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com