English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
cards U کارت تبریک کارت عضویت
name tag U کارت معرفی کارت اسم
card U کارت تبریک کارت عضویت
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
adapter U کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
emergency medical tag U کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
eureka U >من کشف کردم <
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
iwas late U دیر کردم
I am late. U من دیر کردم.
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i made him go U او را وادار کردم برود
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i did that of my own free will U این کار را کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
cards U کارت
card code U کد کارت
paste board U کارت
card U کارت
stub card U ته کارت
card rack U جای کارت
identification document U کارت شناسایی
badge U کارت شناسایی
ID card U کارت شناسایی
card guide U راهنمای کارت
continuation card U کارت ادامه
card verification U بازبینی کارت
card stacker U مخزن کارت
card stacker U کارت پشته کن
card row U سطر کارت
card reader U کارت خوان
card rack U طاقچه کارت
card verifier U بازبین کارت
carte U کارت ویزیت
hollerith card U کارت هالریت
get a long with you U بروپی کارت
debit card U کارت بدهی
coulmn card U کارت 69 ستونه
control card U کارت کنترل
comment card U کارت توضیحی
circuit card U کارت مدار
cartle blanche U کارت بلانش
card punch U کارت منگنه کن
range card U کارت برد
red card U کارت قرمز
smart card U کارت هوشمند
summary card U کارت خلاصه
tape to card U از نوار به کارت
visiting card U کارت ویزیت
visting card U کارت ویزیت
yello card U کارت زرد
green card U کارت سبز
green cards U کارت سبز
punched card U کارت منگنه
punch card U کارت منگنه
post card U کارت پستال
job card U کارت برنامه
picture postcard U کارت پستال
ibm card U کارت 08 ستونی
identification card U کارت شناسایی
input card U کارت ورودی
interface card U کارت رابط
job card U کارت کار
ledger card U کارت معین
logic card U کارت منطقی
magnacard U کارت مغناطیسی
magnetic card U کارت مغناطیسی
paper card U کارت کاغذی
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
card loader U کارت بارکن
account card U کارت حساب
card deck U دسته کارت
card deck U دستینه کارت
credit card U کارت اعتباری
card code U رمز کارت
card cage U محفظه کارت
calling card U کارت ویزیت
card U یک کارت پانچ
postcard U کارت پستال
binary card U کارت دودویی
credit cards U کارت اعتباری
cards U یک کارت پانچ
carte blanche U کارت سفید
card column U ستون کارت
card face U رویه کارت
postcards U کارت پستال
card hopper U ناودان کارت
card field U فیلد کارت
card image U تصویر کارت
card format U قالب کارت
card feed U خورد کارت
card field U میدان کارت
punch card machine U ماشین کارت منگنه
card loader U بار کننده کارت
trailer card U کارت پشت بند
visiting card U کارت اسم درفرانسه
cards U کارت ویزیت بلیط
key card U کارت کلید کامپیوتر
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
safety card U کارت تامین اتشبار
network interface card U کارت میانجی شبکه
object deck U دسته کارت مقصود
punched card U کارت منگنه شده
magnetic strip card U کارت نوار مغناطیسی
magnetic ledger card U کارت معین مغناطیسی
magnetic card computer U کامپیوتر با کارت مغناطیسی
row binary card U کارت دودویی سطری
punched card U کارت پانچ شده
punched card control U کنترل کارت پانچ
eighty column card U کارت هشتاد ستونی
card to disk converter U مبدل کارت به دیسک
end of job card U کارت انتهای کار
card punch U دستگاه کارت منگنه
y punch U سوراخ کارت ستونی .
chart correction card U کارت تصحیح نقشه
index card U کارتشاخص - کارت Index
controller card U کارت کنترل کننده
card aligner U هم تراز کننده کارت
card U کارت ویزیت بلیط
data card U کارت ثبت اطلاعات
data card U کارت اطلاعات کامپیوتری
edge punched card U کارت لب منگنه شده
billet slip U کارت محلهای افراد
card-carrying U دارای کارت عضویت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com