English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
articles U مقاله
essay U مقاله
dissertations U مقاله
dissertation U مقاله
tracts U مقاله
papering U مقاله
paper U مقاله
papered U مقاله
papers U مقاله
article U مقاله
essays U مقاله
treatises U مقاله
disquisition U مقاله
tractate U مقاله
tract U مقاله
trilcgy U سه مقاله
treatise U مقاله
epiolgue U ختم مقاله
leaderette U سر مقاله کوچک
memoire U مقاله علمی
magazinist U مقاله نویس
critiques U مقاله انتقادی
critique U مقاله انتقادی
epilogues U ختم مقاله
tractarian U مقاله نویس
an inspired article U مقاله رسانده
an inspired article U مقاله القاشده
article U مقاله گفتار
prolusion U مقاله مقدماتی
articles U مقاله گفتار
epilogue U ختم مقاله
tractarian U مقاله مذاکره
theme U مقاله فرهشت
themes U مقاله فرهشت
columnist U مقاله نویس
columnists U مقاله نویس
essayist U مقاله نویس
essayists U مقاله نویس
really U احساس میکنم
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
i suppose so U گمان میکنم
pressmen U مخبرروزنامه مقاله نویس
pressman U مخبرروزنامه مقاله نویس
essay U تالیف مقاله نویسی
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
essays U تالیف مقاله نویسی
book review U مقاله درباره کتاب
copyreader U تصحیح کننده مقاله
subhead U عنوان فرعی مقاله
prolusion U مقاله ازمایشی تمهید
epiolgue U بخش اخرکتاب یا مقاله
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
i will note it down U یاد داشت میکنم
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
ghost-write U کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
detail part U قسمت مشروح نامه یا مقاله
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
defendants U خوانده
respondent U خوانده
respondents U خوانده
defendant U خوانده
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
nurse child U فرزند خوانده
adopted son U پسر خوانده
respondent in court of cassation U فرجام خوانده
mercury delay line U داده خوانده می شد
adopted child U فرزند خوانده
godchildren U فرزند خوانده
respondent U فرجام خوانده
unread U خوانده نشده
respondents U فرجام خوانده
deep read U بسیار خوانده
stepson U فرزند خوانده
bidden guest U مهمان خوانده
appellee U فرجام خوانده
stepsons U فرزند خوانده
blood brother U برادر خوانده
blood brothers U برادر خوانده
appellee U پژوهش خوانده
stepdaughters U دختر خوانده
called U فرا خوانده
godchild U فرزند خوانده
illegibility U خوانده نشدنی
unsung U خوانده نشده
foster son U پسر خوانده
stepdaughter U دختر خوانده
foster parents U والدین خوانده
foster child U فرزند خوانده
stepchild U فرزند خوانده
stepchildren U فرزند خوانده
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
to be called U به نامی خوانده شدن
invitee U مدعو شحص خوانده
called program U برنامه فرا خوانده
self-educated U پیش خود درس خوانده
self educated U پیش خود درس خوانده
The people have got wise to him. U مردم دستش را خوانده اند
fosterling U طفل شیرخوار فرزند خوانده
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
relicta verificatione U تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
loard of creation U بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
delays U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
delaying U خیر داده کاملاگ خوانده میشود
academe U فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
cantata U شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scanned U بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scan U بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
cantatas U شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
He has read the book from cover to cover . U کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scans U بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
file handing routine U قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
refreshed U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
refresh U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
barbershop U وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
refreshes U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
Queen's English [King's English] <idiom> U [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
wager of law U نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
acknowledged mail U تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
news reader U نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tout temps prist U تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
vindictive damages U مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
compartment rug U فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
wands U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wand U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
buffering U دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
head switching U فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
register U ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registers U ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registering U ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
moderated list U لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
ebam U Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com