English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward area U منطقه جلوی رزم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
Other Matches
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
feont U جلوی
former U جلوی
frontward U جلوی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
at the fore U در جلوی کشتی
in the way U جلوی راه
forwarded U جلوی گستاخ
forward U جلوی گستاخ
before my very eyes U جلوی چشمهایم
sincipital U واقع در جلوی سر
prior U پیشین جلوی
fore U جلوی قایق
fore U جلوی درجلو
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
afterleech U بادبان جلوی قایق
anticum U جرز جلوی معبد
prowords U کلمات جلوی جملات
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
foresheets U فضای جلوی قایق
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
cambers U انحنای جلوی اسکی
camber U انحنای جلوی اسکی
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
bowed U قسمت جلوی قایق
bow U قسمت جلوی قایق
bows U قسمت جلوی قایق
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
head sail U بادبان جلوی دکل
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
bowing U قسمت جلوی قایق
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
forward echelon U رده جلوی نبرد
decks U سکوی جلوی تانک
decked U سکوی جلوی تانک
deck U سکوی جلوی تانک
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout U قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. U اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
regions U منطقه
region U منطقه
areas U منطقه
separation zone U منطقه حد
area U منطقه
zones U منطقه
territories U منطقه
sector U منطقه
sectors U منطقه
locales U منطقه
belt U منطقه
belted U منطقه
belts U منطقه
shingles U منطقه
territory U منطقه
locale U منطقه
block U منطقه
district U منطقه
local <adj.> U منطقه ای
districts U منطقه
regional <adj.> U منطقه ای
blocks U منطقه
blocked U منطقه
zone U منطقه
observing sector U منطقه دیدبانی
rear area U منطقه عقب
prohibited zone U منطقه ممنوعه
cerebral localization U منطقه بندی مخ
neutral zone U منطقه بیطرف
control area U منطقه کنترل
combat zone U منطقه رزم
contiguous zone U منطقه مجاور
forward area U منطقه جلو
combat area U منطقه رزم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com