Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
warp
U
منحرف کردن تاب برداشتن
warped
U
منحرف کردن تاب برداشتن
warps
U
منحرف کردن تاب برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcribes
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
deviated
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate
U
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
swerved
U
منحرف کردن
swerve
U
منحرف کردن
pervert
U
منحرف کردن
averted
U
منحرف کردن
wrings
U
منحرف کردن
averts
U
منحرف کردن
wringing
U
منحرف کردن
deflect
U
منحرف کردن
deflected
U
منحرف کردن
deflecting
U
منحرف کردن
avert
U
منحرف کردن
wring
U
منحرف کردن
swerves
U
منحرف کردن
deflects
U
منحرف کردن
intervert
U
منحرف کردن
divert
U
منحرف کردن
diverted
U
منحرف کردن
call off
U
منحرف کردن
swerving
U
منحرف کردن
diverts
U
منحرف کردن
averting
U
منحرف کردن
bend
U
منحرف کردن
perverts
U
منحرف کردن
perverting
U
منحرف کردن
draw off
U
منحرف کردن
distracts
U
منحرف کردن توجه
detours
U
خط سیر را منحرف کردن
skews
U
منحرف کج نگاه کردن
skewing
U
منحرف کج نگاه کردن
to divert
[British E]
/ detour
[American E]
[the]
traffic
U
منحرف کردن ترافیک
distract
U
منحرف کردن توجه
to put off the scent
U
ازجاده منحرف کردن
antevert
U
به جلو منحرف کردن
skew
U
منحرف کج نگاه کردن
to call off
U
منحرف یامنصرف کردن
detour
U
خط سیر را منحرف کردن
to fly off
U
شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
warp
U
تاب دار کردن منحرف کردن
warped
U
تاب دار کردن منحرف کردن
warps
U
تاب دار کردن منحرف کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
open
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
opens
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
opened
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographed
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
forborne
U
دست برداشتن تحمل کردن
photograph
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographing
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographs
U
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
take off
U
برداشتن پرواز کردن هواپیما
split
U
ترک برداشتن تقسیم کردن
deflected
U
منحرف کردن منکسر کردن
alienating
U
بیگانه کردن منحرف کردن
alienates
U
بیگانه کردن منحرف کردن
alienate
U
بیگانه کردن منحرف کردن
deflect
U
منحرف کردن منکسر کردن
deflecting
U
منحرف کردن منکسر کردن
deflects
U
منحرف کردن منکسر کردن
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
lopped
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
lop
U
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
to d. up a liquid
U
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
swerve
U
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerves
U
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerved
U
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerving
U
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
vasectomies
U
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy
U
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
deviate
U
منحرف
deviates
U
منحرف
perverted
U
منحرف
pervert
U
منحرف
deviated
U
منحرف
aberrant
U
منحرف
awry
U
منحرف
deviator
U
منحرف
perverting
U
منحرف
perverts
U
منحرف
amiss
U
منحرف
perverse
U
منحرف
lost
U
منحرف
hell bent
U
منحرف
astray
U
منحرف
deviating
U
منحرف
digressional
U
منحرف
hell-bent
U
منحرف
deviant
U
منحرف
deviants
U
منحرف
divert
U
منحرف شدن
digressively
U
بطور منحرف
diversionary
U
منحرف کننده
deviate
U
منحرف شدن
diverted
U
منحرف شدن
deflects
U
منحرف شدن
deflecting
U
منحرف شدن
diverts
U
منحرف شدن
divertive
U
منحرف کننده
swerve
U
منحرف شدن
deviated
U
منحرف شدن
deviating
U
منحرف شدن
deviator
U
منحرف شونده
digressing
U
منحرف شدن
digresses
U
منحرف شدن
digressed
U
منحرف شدن
astray
U
منحرف بیراه
digress
U
منحرف شدن
curving
U
کم کم منحرف شدن
deflected
U
منحرف شدن
deviates
U
منحرف شدن
to step aside
U
منحرف شدن
hell bent
U
منحرف شده
swerved
U
منحرف شدن
perversity
U
منحرف بودن
hell-bent
U
منحرف شده
errant
U
منحرف بدنام
curve
U
کم کم منحرف شدن
excurse
U
منحرف شدن
fall off
U
منحرف شدن
pay off
U
منحرف شدن
step aside
U
منحرف شدن
swerves
U
منحرف شدن
curves
U
کم کم منحرف شدن
deflect
U
منحرف شدن
swerving
U
منحرف شدن
divertor switch
U
کلید منحرف کننده
devious
U
غیر مستقیم منحرف
back slide
U
منحرف شدن از مسیر
deflecting voltage
U
ولتاژ منحرف کننده
deflector plates
U
صفحههای منحرف کننده
deflecting electrode
U
صفحه منحرف کننده
oblique
U
غیر مستقیم منحرف
twisty
U
پیچ دار منحرف
deflecting electrode
U
الکترد منحرف کننده
slipped
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
baffling
U
منحرف کننده جریان سیال
baffled
U
منحرف کننده جریان سیال
sidetracked
U
از امر اصلی منحرف شدن
baffles
U
منحرف کننده جریان سیال
baffle
U
منحرف کننده جریان سیال
diversionary attack
U
تک منحرف کننده توجه دشمن
slip
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
incorruptible
U
فساد نا پذیر منحرف نشدنی
wandered
U
اواره بودن منحرف شدن
falloff
U
متوجه بودن منحرف شدن
jump
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumped
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
yawed
U
ازمسیر خود منحرف شدن
yaw
U
ازمسیر خود منحرف شدن
wanders
U
اواره بودن منحرف شدن
indivertible
U
انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
jumps
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
slips
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
sidetrack
U
از امر اصلی منحرف شدن
magnetic deflection field
U
میدان منحرف کننده مغناطیسی
wander
U
اواره بودن منحرف شدن
perversive
U
گمراه کننده منحرف سازنده
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
bolt
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
to veer off the street
U
از جاده منحرف شدن
[ترا فیک]
bolts
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
extravagate
U
ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
bolting
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
pick up
U
برداشتن
pickup
U
برداشتن
deleted
U
برداشتن
to run away with
U
برداشتن
deletes
U
برداشتن
delete
U
برداشتن
deleting
U
برداشتن
to mop up
U
برداشتن
ingether
U
برداشتن
takes
U
برداشتن
to pick up
U
برداشتن
remove
U
برداشتن
moistening
U
نم برداشتن
countertrace
U
برداشتن از
remove
U
از جا برداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com