Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to wait for any one
U
منتظر کسی شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
job
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
job
U
شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
jobs
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs
U
شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
standby
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
queue
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queued
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queueing
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queues
U
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues
U
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues
U
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
waiter
U
منتظر
waiters
U
منتظر
hold
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
anticipatory
U
منتظر
wistful
U
منتظر
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
readied
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readied
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readies
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readying
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
buffer
U
فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
await
U
منتظر بودن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaited
U
منتظر بودن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر بودن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaits
U
منتظر بودن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
abide
U
منتظر شدن وفا کردن
abided
U
منتظر شدن وفا کردن
abides
U
منتظر شدن وفا کردن
wait
U
چشم براه بودن منتظر شدن
waited
U
چشم براه بودن منتظر شدن
waits
U
چشم براه بودن منتظر شدن
contention
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
input
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
sleep
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeping
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeps
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
waiting
U
منتظر
abhide
U
منتظر بودن
anticipant
U
منتظر
anticipator
U
منتظر
bolshevism
U
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
caretaker status
U
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
casual detachment
U
یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
expectant of
U
منتظر
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
i await you
U
منتظر شما هستم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
inexpectant
U
نا منتظر
it will pay to wait
U
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
less than release unit
U
یکان منتظر حمل
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
Other Matches
trray
U
منتظر
to look out
U
منتظر بودن
trray
U
منتظر شدن
to look for anything
U
منتظر چیزی شدن
on deck
U
دونده منتظر نوبت
hold breath
U
منتظر یک اتفاق بودن
to look forward to something
U
منتظر چیزی شدن
hold one's horses
<idiom>
U
باصبوری منتظر ماندن
sweat out
<idiom>
U
با دلواپسی منتظر بودن
bide one's time
<idiom>
U
صبورانه منتظر فرصت بودن
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
mark time
<idiom>
U
منتظر وقوع چیزی بودن
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
To stand someone up .
U
کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
I'm looking forward to your next email.
U
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Time and tide wait for no man .
<proverb>
U
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
sequential access
U
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
qsam
U
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com