Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
intermediate frequency amplification
U
تقویت فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
U
مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown
U
شکست فرکانس میانی
intermediate frequency band filter
U
صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier
U
تقویت کننده فرکانس میانی
diffuser area ratio
U
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
wobbulator
U
تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
high frequency
U
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
resonance
U
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances
U
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing
U
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne
U
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency
U
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
sections
U
مقطع
cross section
U
مقطع
cutting
U
مقطع
tablature
U
مقطع
section
U
مقطع
profiled
U
مقطع
profile
U
مقطع
segments
U
مقطع
segment
U
مقطع
profiles
U
مقطع
profiling
U
مقطع
necking
U
تنگی مقطع
oblique section
U
مقطع اریب
oblique section
U
مقطع مایل
cross section
U
سطح مقطع
coil section
U
مقطع بوبین
cross reaction
U
سطح مقطع
circular cross section
U
مقطع گرد
conic section
U
مقطع مخروطی
absorption cross section
U
مقطع جذب
airfoil
U
مقطع ایرودینامیکی
compact section
U
مقطع فشرده
aerofoil
U
مقطع ایرودینامیکی
structural section
U
مقطع سازهای
profile
U
مقطع عرضی
profiled
U
مقطع عرضی
profiles
U
مقطع عرضی
trough section
U
مقطع ناودانی
profiling
U
مقطع عرضی
transition section
U
مقطع تبدیل
lobule
U
مقطع کوچک
area
U
سطح مقطع
sectional area
U
سطح مقطع
rectangular section
U
مقطع مستطیلی
areas
U
سطح مقطع
cross section area
U
سطح مقطع
soil profile
U
مقطع خاک
cross section
U
مقطع عرضی
root section
U
مقطع ریشه
half section
U
نیم مقطع
transverse section
U
مقطع عرضی
cross sectional data
U
داده ها در یک مقطع زمانی
inelastic cross section
U
مقطع برخورد ناکشسان
horseshoe shaped section
U
مقطع نعل اسبی
work surfaces
U
سطح مقطع اصلی
work surface
U
سطح مقطع اصلی
interrupted quick flashing light
U
چشمک زن تند مقطع
box section
U
مقطع قوسی سکل
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross section
U
سطح مقطع موثر
egg shaped section
U
مقطع تخم مرغی
box spar
U
تیرکهای با مقطع مربع
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
transection
U
برش یا مقطع عرضی
cross sectional area
U
سطح مقطع عرضی
instantaneous frequency
U
مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
con di nozzle
U
نازل موتورجت با مقطع همگرا
uncurtailed bars
U
ارماتور بدون تقلیل مقطع
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
flumming
U
تنگ کردن مقطع جریان اب
form grind
U
سنگ زدن در مقطع طولی
blade station
U
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
winding crodd section
U
سطح مقطع سیم پیچی
syllabify
U
تقسیم به هجای مقطع کردن
podite
U
مقطع با بند پای بندپایان
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
standard egg section
U
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
three square
U
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
syllabary
U
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
parallel aerofoil
U
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
mediating
U
میانی
mediates
U
میانی
mediate
U
میانی
mesial
U
میانی
mesal
U
میانی
centrical
U
میانی
medium
U
میانی
mesail
U
میانی
medial
U
میانی
centric
U
میانی
innermost
U
میانی
mediums
U
میانی
center back
U
بک میانی
mesne
U
میانی
inmost
U
میانی
mediated
U
میانی
median
U
میانی
center land
U
خط میانی
midline
U
خط میانی
middle deck
U
پل میانی
center section
U
بال میانی
center circle
U
دایره میانی
center line
U
خط میانی زمین
intermediate points
U
جهات میانی
central strip
U
نوار میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
central reserve
U
سکوی میانی
midfield line
U
خط میانی زمین
interphase
U
فاز میانی
center wing
U
بال میانی
center stripe
U
خط میانی زمین
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
interconnection
U
اتصال میانی
midsection
U
قطعه میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
cut splice
U
پیوند میانی
ridge rope
U
سیم میانی
drop keel
U
تیغه میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
middle part
U
قسمت میانی
intermediate
U
طبقه میانی
intermediate
U
عضو میانی
tympanum
U
گوش میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate field
U
میدان میانی
meddle
U
میانی وسطی
meddled
U
میانی وسطی
meddles
U
میانی وسطی
mid
U
میانی وسطی
mid-
U
میانی وسطی
intermediate band
U
باند میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
midpoints
U
نقطه میانی
interband
U
باند میانی
halfback
U
بازیگر میانی
halfback
U
بازیگرخط میانی
hogging
U
تنش میانی
mid flap
U
فلپ میانی
middle layer
U
قشر میانی
midpoint
U
نقطه میانی
middle ear
U
گوش میانی
middle fraction
U
جزء میانی
neutral wire
U
سیم میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
middle
U
میانی وسطی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
buffer
U
حافظه میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
middles
U
میانی وسطی
median income
U
درامد میانی
median
U
سکوی میانی
lower boom
U
تیرک میانی
lower boom
U
بوم میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
middle fraction
U
پاره میانی
half length illusion
U
خطای ادراکی میانی
grounded neutral
U
سیم میانی زمین
media
U
پوشش میانی سرخرگ
medial layer
U
لایه میانی
[پزشکی]
intermediate aperiodic circuit
U
مدار میانی اپریودیک
vermis
U
قطعه میانی مخچه
flankerback
U
بازیگر میانی جناح
intermediate repeater
U
تقویت کننده میانی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
third ventricle
U
بطن میانی مغز
interband telegraphy
U
تلگراف باند میانی
insulated intermediate layer
U
لایه میانی عایق
intermediate amplifier
U
تقویت کننده میانی
middle
U
منطقه میانی زمین
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
intercede
U
پادر میانی کردن
interceded
U
پادر میانی کردن
intercedes
U
پادر میانی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com