English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meet U مقتضی تقاطع
meets U مقتضی تقاطع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grade crossing U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
materials U مقتضی
suitable U مقتضی
appropriate U مقتضی
appropriated U مقتضی
requisitions U مقتضی
necessity U مقتضی
advisable U مقتضی
expedient U مقتضی
expedients U مقتضی
requisition U مقتضی
pertinent U مقتضی
exigible U مقتضی
requisitioned U مقتضی
requisitioning U مقتضی
appropriates U مقتضی
expedient <adj.> U مقتضی
appropriate <adj.> U مقتضی
adequate <adj.> U مقتضی
due U مقتضی
useful <adj.> U مقتضی
exigency U مقتضی
appropriating U مقتضی
requirement U مقتضی
exigencies U مقتضی
material U مقتضی
infelicitous U غیر مقتضی
inadvisable U غیر مقتضی
inexpedient U غیر مقتضی
felicitous U مناسب مقتضی
proper U مخصوص مقتضی
appropriate action U اقدام مقتضی
inappropriate U غیر مقتضی
pertinently U بطور مقتضی
just U مقتضی بجا
to deesm a U مقتضی دانستن
pro renata U لدی الاقتضا مقتضی
due U واجب الاداء مقتضی
by fits and starts U مقتضی صلاحیت دار
appropriately U بمناسبت بطور مقتضی
it is inadvisable to say that U گفتن ان مقتضی نیست
psychological moment U موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
chiasma U تقاطع
street crossing U تقاطع
junction U تقاطع
junctions U تقاطع
intersection U تقاطع
intersects U تقاطع
weaving U تقاطع
crossing line U خط تقاطع
intersected U تقاطع
line cross U تقاطع خط
intersect U تقاطع
crossest U تقاطع
cross U تقاطع
crosser U تقاطع
crosses U تقاطع
intersections U تقاطع
decussation U تقاطع
scissor junction U تقاطع مورب
angle of erossing U زاویه تقاطع
angle of cutting U زاویه تقاطع
weaving distance U طول تقاطع
cross road U تقاطع جاده
grade crossings U تقاطع شاهراه
beam grillage U تقاطع تیرها
intersection point U نقطه تقاطع
tree traversal U تقاطع درختی
road junction U تقاطع جاده
point of intersection U نقطه تقاطع
crossing plane U سطح تقاطع
weaving section U منطقه تقاطع
road junction U تقاطع راه
interlace U تقاطع کردن
grade crossing U تقاطع شاهراه
intercepts U محل تقاطع
intercepting U محل تقاطع
intersects U تقاطع کردن
focused U نقطه تقاطع
focuses U نقطه تقاطع
focussed U نقطه تقاطع
focusses U نقطه تقاطع
intersected U تقاطع کردن
intertwine U تقاطع کردن
intersect U تقاطع کردن
intersection U تقاطع همبر
focus U نقطه تقاطع
focussing U نقطه تقاطع
intertwined U تقاطع کردن
intercepted U محل تقاطع
intercept U محل تقاطع
intersections U تقاطع همبر
crossing U نقطه تقاطع
intertwines U تقاطع کردن
crossing U محل تقاطع
crisscross U تقاطع کردن
intertwining U تقاطع کردن
interlacement U درهم بافتگی تقاطع
intercept point U محل تقاطع [ریاضی]
multiway junction U تقاطع چند راه
crossroad U محل تقاطع دو جاده
grade crossing U تقاطع راه اهن
grade crossings U تقاطع راه اهن
intersectional U وابسته بمحل تقاطع
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
crossing tower U برج تقاطع در کلیسا
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
intercross U تقاطع کردن جفت گیری
level crossing U محل تقاطع دو خط راه اهن
ford crossing U تقاطع جاده با مجاری ابگذر
level crossings U محل تقاطع دو خط راه اهن
meets U مواجه شدن تقاطع کردن
meet U مواجه شدن تقاطع کردن
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction U تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
skyline U خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines U خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
decussate U تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
when occasion serves U هر وقت اقتضا کند هر وقت مقتضی باشد
nicking U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
nicks U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
graticule ticks U نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
politic U مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
radio position finding U روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
cross hairs U دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com