English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
package deal U مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deals U مقاطعه در بست و خرید یکجا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lump sum purchase U خرید یکجا
corner U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
lumped U یکجا
lump U یکجا
ond shot U یکجا
in the lump U یکجا
lumps U یکجا
concurrently U یکجا
lump sums U یکجا
lump sum U یکجا
holus bolus U یکجا
cumulative U یکجا
in a lump sum U یکجا
in the mass U یکجا
en masse U یکجا
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
package deals U معامله یکجا
package deal U معامله یکجا
sell off U یکجا فروختن
gross U یکجا وزن کل
grossed U یکجا وزن کل
grosser U یکجا وزن کل
grosses U یکجا وزن کل
move on U یکجا نیاستید
to sell U یکجا فروختن
lump sum redistribution U تعدیل یکجا
grossing U یکجا وزن کل
lump sum payment U پرداخت یکجا
grossest U یکجا وزن کل
mass bombing U بمباران یکجا
coemption U یکجا خریدن
net storage U انبار بار یکجا
order U خرید سفارش خرید
sell out U یکجا فروختن خیانت کردن
Where does this street lead on to ? U این خیابان یکجا می خورد ؟
sell-outs U یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out U یکجا فروختن خیانت کردن
sell off U ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
wholesale U بطور یکجا عمده فروشی کردن
operators on incentive U مقاطعه چی ها
piece-workers U مقاطعه چی ها
pieceworkers U مقاطعه چی ها
piece workers U مقاطعه چی ها
contract U مقاطعه
incentive operators U مقاطعه چی ها
pieceworker U مقاطعه چی
piece worker U مقاطعه چی
piece-worker U مقاطعه چی
operator on incentive U مقاطعه چی
incentive operator U مقاطعه چی
jobber [piece worker] U مقاطعه چی
contractor U مقاطعه کار
fat work U مقاطعه کار
jobber U مقاطعه کار
contractors U مقاطعه کار
lumper U مقاطعه کار
jobber [piece worker] U مقاطعه کار
piece workers U مقاطعه کار ها
operator on incentive U مقاطعه کار
job U کار مقاطعه
incentive operators U مقاطعه کار ها
pieceworker U مقاطعه کار
piece worker U مقاطعه کار
jobs U کار مقاطعه
incentive operator U مقاطعه کار
pieceworkers U مقاطعه کار ها
piece-workers U مقاطعه کار ها
operators on incentive U مقاطعه کار ها
piece-worker U مقاطعه کار
by the job U به طور مقاطعه
by contract U بطور مقاطعه
subcontracting U مقاطعه کاری فرعی
subcontracted U مقاطعه کاری فرعی
subcontractor U مقاطعه کار فرعی
piecework U کار از روی مقاطعه
subcontractors U مقاطعه کار فرعی
subcontracts U مقاطعه کاری فرعی
master builder U بنای مقاطعه کار
timework U کار از روی مقاطعه
main contractor U مقاطعه کار اصلی
assumpsit U مقاطعه کاری فرض
contract U مقاطعه کاری کردن
subcontract U مقاطعه کاری فرعی
road contractor U مقاطعه کار جاده
jobbery U سوء استفاده مقاطعه
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
jobs U ایوب مقاطعه کاری کردن
job U ایوب مقاطعه کاری کردن
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
entrepreneur U مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs U مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
consolidation U درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
undertaker U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
purchased U خرید
purchasing U خرید
shopping U خرید
bondwoman U زن زر خرید
bond servant U زر خرید
procurement U خرید
purchases U خرید
purchase U خرید
underwrote U خرید
underwrite U خرید
underwrites U خرید
buying U خرید
buy U خرید
underwriting U خرید
underwritten U خرید
buys U خرید
monopsony U انحصار خرید
field buying U خرید در صحرا
purchase rate U نرخ خرید
local purchase U خرید از محل
local purchase U خرید محلی
lump sum purchase U خرید کلی
local procurement U خرید محلی
hire purchase U خرید اقساطی
impulse buying U خرید بی مقدمه
futures exchange U خرید اتی
forward purchasing U پیش خرید
forward purchase U پیش خرید
forward purchase U خرید سلف
monopolist U انحصار خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
open purchase U خرید ازاد
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
rebuy U خرید مکرر
redemption yield U بازده خرید
regional purchase U خرید محلی
shopping basket U سبد خرید
shopping cart U گاری خرید
short covering U پیش خرید
to make a purchase U خرید کردن
purchasing officer U مامور خرید
purchasing office U دفتر خرید
oniomania U جنون خرید
procurement cycle U دوره خرید
purchasable U باب خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase order U دستور خرید
purchase order U سفارش خرید
purchase requisition U درخواست خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
bargain U خرید ارزان
bulk buying U خرید فله
bids U پیشنهاد خرید
dealing U خرید و فروش
real estate U خرید زمین
bid U پیشنهاد خرید
buyer's market U بازار خرید
businesses U خرید یا فروش
conditions of purchase U شرایط خرید
buyers market U بازار خرید
nundination U خرید و فروش
buying price U قیمت خرید
coemption U خرید کل محصول
buying rate U نرخ خرید
acquisition authority U اجازه خرید
buying and selling U خرید و فروش
credit purchase U خرید نسیه
advance purchase U خرید سلف
dear bought U گران خرید
purchasing power U قدرت خرید
business U خرید یا فروش
buy U خرید کردن
achate U عقیق خرید
buys U خرید کردن
counter purchase U خرید متقابل
redemption U باز خرید
blanket buying U خرید کلی
purchasing power U توان خرید
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
block shipment U ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
saleable U قابل خرید معاملهای
handle U خرید و فروش کردن
irredeemable U باز خرید نشدنی
on approval U خرید کالا به شرط
brokerage U کارمزد خرید سهام
open indent U سفارش خرید باز
stock trading U خرید و فروش سهام
the longs U پیش خرید کنندگان
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com