Perdic | مقابل خلاف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	contrary U	مقابل خلاف

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	delict U	خلاف
	misdeeds U	خلاف
	petty offence U	خلاف
	misdemeanor U	خلاف
	offense,etc U	خلاف
	misdoing U	خلاف
	minor offence U	خلاف
	misconduct U	خلاف
	perverse U	خلاف بد
	contrary to U	بر خلاف
	trespasses U	خلاف
	trespassing U	خلاف
	trespassed U	خلاف
	offenses U	خلاف
	trespass U	خلاف
	misdeed U	خلاف
	offence U	خلاف
	anticlimactic U	خلاف انتظاری
	misconduct U	خلاف کاری
	offenders U	خلاف کار
	contra flow U	خلاف جهت
	immorally U	بر خلاف اخلاق
	commit a minor offence U	خلاف کردن
	irregular U	خلاف قاعده
	abnonmally U	بر خلاف قاعده
	anomalous U	خلاف قاعده
	immoral U	خلاف اخلاق
	unlawful U	خلاف شرع
	reverse U	خلاف جهت
	reversed U	خلاف جهت
	reverses U	خلاف جهت
	reversing U	خلاف جهت
	impolicy U	خلاف مصلحت
	unconventional U	خلاف عرف
	trumped up U	خلاف واقع
	anomalies U	خلاف قاعده
	anomaly U	خلاف قاعده
	trumped-up U	خلاف واقع
	offender U	خلاف کار
	contrary to nature U	بر خلاف طبیعت
	court of minor offence U	محکمه خلاف
	untrue U	خلاف واقع
	missatement U	خلاف گویی
	opposit U	در خلاف جهت
	fouls U	خلاف طوفانی
	police court U	دادگاه خلاف
	police court U	محکمه خلاف
	unconscionable U	خلاف وجدان
	foulest U	خلاف طوفانی
	fouler U	خلاف طوفانی
	fouled U	خلاف طوفانی
	foul U	خلاف طوفانی
	misprision U	خلاف کاری
	inadvisability U	خلاف مصلحت
	contradictions U	خلاف گویی
	contradiction U	خلاف گویی
	illogic U	خلاف منطق
	guilty of a minor offence U	خلاف کار
	court of petty offences U	محکمه خلاف
	malversation U	اختلاس خلاف
	untruthful U	خلاف حقیقت
	to rise up against someone [something] U	شورش کردن بر خلاف
	unscientific U	خلاف موازین علمی
	heterotaxis U	ترتیب خلاف قاعده
	malfeasance U	کار خلاف قانون
	illegality U	کار خلاف قانون
	irregular act U	عمل خلاف رویه
	heterotaxy U	ترتیب خلاف قاعده
	inequity U	خلاف موازین انصاف
	inequitable U	خلاف موازین انصاف
	offends U	مرتکب خلاف شدن
	offended U	مرتکب خلاف شدن
	offend U	مرتکب خلاف شدن
	to offend against any one U	به کسی خلاف کردن
	unreason U	عمل خلاف عقل
	inequities U	خلاف موازین انصاف
	counterclockwise U	در خلاف عقربههای ساعت
	upwind U	خلاف جهت باد
	hackers U	شخص خلاف کار
	hacker U	شخص خلاف کار
	untruths U	خلاف حقیقت کذب
	unnaturally U	بر خلاف اصول طبیعت
	unnatural U	بر خلاف اصول طبیعت
	untruth U	خلاف حقیقت کذب
	counterclockwise U	در خلاف جهت ساعت
	retrograde U	دوران در خلاف جهت معمول
	counterclockwise rotation U	حرکت در خلاف عقربههای ساعت
	malfeasance U	شرارت کار خلاف قانون
	This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U	این بر خلاف قرارداد ما است.
	condition contrary to the requirment of U	شرط خلاف مقتضای عهد
	To swim against the current. U	بر خلاف جریان آب شنا کردن
	condition contrary to the requirement U	شرط خلاف مقتضای عقد
	condition contrary to the requirment U	شرط خلاف مقتضای عهد
	crossest U	خلاف میل کسی رفتار کردن
	cross U	خلاف میل کسی رفتار کردن
	crosser U	خلاف میل کسی رفتار کردن
	impoliticly U	از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
	unconstitutional U	بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
	crosses U	خلاف میل کسی رفتار کردن
	unmilitary U	بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
	to buck the trend <idiom> U	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
	to strive against the stream <idiom> U	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
	to swim against the tide <idiom> U	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
	Unless otherwise stated . U	مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
	corpus delicti U	عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
	as compared to U	در مقابل
	anti U	در مقابل
	as opposed to U	در مقابل
	versus U	در مقابل
	opposed U	مقابل
	at the fore <adv.> U	در مقابل
	versus prep U	در مقابل
	title U	مقابل
	in the front <adv.> U	در مقابل
	at the front <adv.> U	در مقابل
	vis-a-vis U	مقابل
	opposite U	مقابل
	in consideration of U	در مقابل
	in front <adv.> U	در مقابل
	fore <adv.> U	در مقابل
	at front <adv.> U	در مقابل
	vis a vis U	مقابل
	opposites U	مقابل
	titles U	مقابل
	adverse yaw U	شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
	shield U	, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
	shields U	, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
	neap tide U	دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
	off U	مقابل عازم
	obverse U	طرف مقابل
	from opposite directions U	از دو طرف مقابل
	opposed piston engine U	موتورپیستون مقابل
	alternative hypothesis U	فرضیه مقابل
	point blank U	مقابل هدف
	on payment U	در مقابل وجه
	dead against U	درست مقابل
	opposite the house U	مقابل خانه
	water resistance U	مقاومت در مقابل اب
	counter weight U	وزنه مقابل
	anti thesis U	وضع مقابل
	contralateral muscles U	عضلات مقابل
	counterparts U	نقطه مقابل
	counterweight U	وزنه مقابل
	counterweights U	وزنه مقابل
	inverse U	برعکس مقابل
	counterpart U	نقطه مقابل
	counterpoint U	نقطه مقابل
	respondents U	طرف مقابل
	in comparison to [compared with] U	در قبال [در مقابل]
	respondent U	طرف مقابل
	orientated U	هدف مقابل
	point-blank U	مقابل هدف
	rivalled U	طرف مقابل دعوا
	drip proof enclosure U	حفافت در مقابل ریزش اب
	documents against payment U	اسناد در مقابل پرداخت
	release documents against U	واگذاری اسناد در مقابل
	rivals U	طرف مقابل دعوا
	rival U	طرف مقابل دعوا
	mouses U	مقابل حساسیت Mouse
	torsional rigidity U	استحکام در مقابل پیچش
	rivaled U	طرف مقابل دعوا
	rivalling U	طرف مقابل دعوا
	rivaling U	طرف مقابل دعوا
	hardest U	سخت در مقابل نرم
	equity versus efficiency U	برابری در مقابل کارائی
	flood protection U	حفافت در مقابل طغیان
	caps U	در مقابل حالت کوچک
	opposit stroke pistons U	پیستون مقابل گرد
	passing on the oath to the other party U	رد قسم به طرف مقابل
	mouse U	مقابل حساسیت Mouse
	capitals U	در مقابل حالت کوچک
	light resistance U	مقاومت در مقابل نور
	laws versus tendencies U	قوانین در مقابل تمایلات
	kukutsu dachi U	ایستادن در مقابل حریف
	sonnal deung U	مقابل تیغه دست
	hard U	سخت در مقابل نرم
	harder U	سخت در مقابل نرم
	shell proof U	مقاوم در مقابل گلوله
	front wall U	دیوار مقابل اسکواش
	driveway U	راه مقابل خانه
	wear resistance U	مقاومت در مقابل سایش
	blocked U	دفاع در مقابل ابشار
	blocks U	دفاع در مقابل ابشار
	antipode U	نقطهء مقابل یا متقاطر
	block U	دفاع در مقابل ابشار
	counter U	مقابل دستگاه شمارنده
	windproof U	مقاوم در مقابل باد
	forwarded U	حرکت به جلو یا مقابل
	forward U	حرکت به جلو یا مقابل
	aboral U	نقطه مقابل دهان
	countering U	مقابل دستگاه شمارنده
	cash against documents U	پول در مقابل اسناد
	boring stay U	قسمت ساکن مقابل
	countered U	مقابل دستگاه شمارنده
	fascia plate U	تابلوی مقابل دریک وسیله
	flame safety U	ایمنی در مقابل شعله اتش
	actinautographic U	دارای حساسیت در مقابل نور
	rebellions U	یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
	coefficient of drag U	ضریب مقاومت در مقابل حرکت
	impluse response U	رفتار در مقابل فشار ضربهای