English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
moved U متاثر ساختن
moves U متاثر ساختن
move U متاثر ساختن
tuch U متاثر کردن
affect U متاثر کردن
affects U متاثر کردن
dulled U متاثر کند کردن
dulling U متاثر کند کردن
dull U متاثر کند کردن
touches U رسیدن به متاثر کردن
dulls U متاثر کند کردن
to affect somebody U کسی را متاثر کردن
dullest U متاثر کند کردن
touch U رسیدن به متاثر کردن
duller U متاثر کند کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to lie heavy on one's heart U معذب داشتن
with pain U دچاردردسخت معذب ازدرد
racked with pain U کشیدن معذب داشتن
agonise U بخود پیچیدن معذب شدن
sorry U متاثر
sorrier U متاثر
touched U متاثر
regretful U متاثر
sorriest U متاثر
touch U متاثر شدن لمس دست زنی
touches U متاثر شدن لمس دست زنی
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
localises U محلی کردن موضعی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com