English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beach exit U معبر ساحلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shore patrol U انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
beach diagram U طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot U کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
road U معبر
thoroughfares U معبر
thoroughfare U معبر
trenches U معبر
dream reader U معبر
roads U معبر
galleries U معبر
ferrying U معبر
ferry U معبر
ferries U معبر
ferried U معبر
gallery U معبر
trench U معبر
passes U معبر
approached U معبر
pathways U معبر
approach U معبر
conduit U معبر
pathway U معبر
approaches U معبر
pad U معبر
way U معبر
debouchure U معبر
pads U معبر
pass U معبر
passages U معبر
passage U معبر
passed U معبر
conduits U معبر
an interpreter of dreams U تعبیر گو معبر
meatus U روزنه معبر
traversed U معبر پیمودن
traverses U معبر پیمودن
pipeline trench U معبر خط لوله
traversing U معبر پیمودن
traverse U معبر پیمودن
trunk circuit U معبر مشترک
passed U معبر جنگی
windway U معبر باد
crossover U دو رگه معبر
drainage trench U معبر فاضلاب
dummy pass U معبر کور
passes U معبر جنگی
cuts U شکاف معبر
vas U لوله معبر
manhole U معبر گرد
manholes U معبر گرد
cut U شکاف معبر
pass U معبر جنگی
approaches U نزدیک امدن معبر
approached U نزدیک امدن معبر
approach U نزدیک امدن معبر
flumed bridge U پل تنگ کننده معبر اب
deflection component of trail U شاخه سمتی معبر حرکت
lie by U تورفتگی دیوار یا دوراهی معبر تنگ
defiles U دفیله رفتن معبر باریک راه
defiling U دفیله رفتن معبر باریک راه
defiled U دفیله رفتن معبر باریک راه
defile U دفیله رفتن معبر باریک راه
lane marker U راهنمای معبر داخل میدان مین
wind tunnel U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
wind tunnels U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
seasider U ساحلی
sea board U خط ساحلی
beach head U سر پل ساحلی
bridge head U سر پل ساحلی
bridgehead line U خط سر پل ساحلی
strandline U خط ساحلی
coastline U خط ساحلی
coastlines U خط ساحلی
inshore water U اب ساحلی
inshore U ساحلی
coastal U ساحلی
offing U اب ساحلی
territorial waters U ابهای ساحلی
coastal frontier U حدود ساحلی
inshorepatrol U گشتی ساحلی
coastal artillery U توپخانه ساحلی
coast station U ایستگاه ساحلی
coast defence U پدافند ساحلی
intermediate type submarine cable U کابل ساحلی
land breeze U باد ساحلی
cabotage U کشتیرانی ساحلی
cabotage U تجارت ساحلی
marina U تفرجگاه ساحلی
inshore water U ابهای ساحلی
coastal patrol U گشتی ساحلی
inshore current U جریان اب ساحلی
tidewater U خط ساحلی کشند اب
links U تپه ساحلی
costal frontier U مرز ساحلی
dune U توده شن ساحلی
quay U دیوار ساحلی
quays U دیوار ساحلی
territorial sea U دریای ساحلی
groyne U سد یا دیواره ساحلی
coastal zone U منطقه ساحلی
inshore current U جریانات ساحلی
beach reserves U ذخایر ساحلی
coastal route U مسیر ساحلی
marinas U تفرجگاه ساحلی
boat telephone U تلفن ساحلی
sea dike U دیوار ساحلی
shoreline U خط ساحل یا خط ساحلی
beach face U کمربند ساحلی
shorelines U خط ساحل یا خط ساحلی
beach exit U گذرگاه ساحلی
shore erosion U فرسایش ساحلی
beach erosion U فرسایش ساحلی
shore boat U تاکسی ساحلی
shore patrol U پلیس ساحلی
shore patrol U دژبان ساحلی
barrier light U نورافکن ساحلی
shore stablishment U تاسیسات ساحلی
landing craft U کرجی ساحلی
foreshores U کمربند ساحلی
coastguard U گارد ساحلی
littoral U ناحیه ساحلی
martello U قلعه ساحلی
coastguards U گارد ساحلی
beach patrol U نگهبان ساحلی
beach patrol U گشتی ساحلی
foreshore U کمربند ساحلی
beach organization U یکان ساحلی
beach obstacle U مانع ساحلی
over the beach operations U عملیات ساحلی
beach matting U کف پوش ساحلی
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
levee U دیواره ساحلی رودخانه
sanbar U دیوار شنی ساحلی
coastal route U راه ابی ساحلی
cabotage U کشتی رانی ساحلی
beachmaster's unit U یکان لجستیک ساحلی
beach support area U منطقه پشتیبانی ساحلی
beach minefield U میدان مین ساحلی
beach matting U تور سیمی ساحلی
lido U میعادگاه قشنگ ساحلی
lidos U میعادگاه قشنگ ساحلی
barrier reef U مرجان سنگ ساحلی
battalion landing team U تیم ساحلی گردان
beach group U گروه خدمات ساحلی
beach flag U پرچم مشخصه ساحلی
cabotage U حمل ونقل ساحلی
beach dump U انبار موقت ساحلی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
continental shelf U حد ساحلی فلات قاره
coastal navigation, coasting U حمل و نقل ساحلی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
coaster U کشتی ویژه خط ساحلی
coasters U کشتی ویژه خط ساحلی
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
cay U تخته سنگ ساحلی درجزیره
Goa U ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
phalarope U مرغ ساحلی نوک دراز
piloting U ناوبری در کنار ابهای ساحلی
tideland U زمین ساحلی دستخوش جزرومد
beach reserves U ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
shore party U گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
cove U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
surfbird U مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
offshore U دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
coves U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
willet U مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
intracoastal sealift U سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
layig up position U موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
polder U زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
daymark U علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
rill U جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
ports U انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
piloting U ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
coastal convoy U ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com