Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lieutenant governor
U
معاون فرماندار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proconsul
U
فرماندار فرماندار مستملکات
mates
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mate
U
معاون کشتی معاون ناخدا
eparch
U
فرماندار
legate
U
فرماندار
governor
U
فرماندار
legates
U
فرماندار
nomarch
U
فرماندار
governors
U
فرماندار
kami
U
فرماندار
Governors General
U
فرماندار کل فرمانفرما
Governor Generals
U
فرماندار کل فرمانفرما
the late governor
U
فرماندار اخیر
First Ladies
U
زن فرماندار ایالت
First Lady
U
زن فرماندار ایالت
Governor General
U
فرماندار کل فرمانفرما
convening authority
U
فرماندار موقت نظامی
government house
U
اقامتگاه رسمی فرماندار
gubernatorial
U
مربوط به حکمران وابسته به فرماندار
gubernatorial
U
مربوط به فرماندار یافرمانداری حکومتی
propretor
U
کنسول فرماندار استان قدیم روم
marshall
U
جمع شدن فرماندار قلعه بیگی
depts
U
معاون
vice-chancellor
U
معاون
dept
U
معاون
adjunct
U
معاون
adjuncts
U
معاون
vice chancellor
U
معاون
asst
U
معاون
vice-chancellors
U
معاون
second in command
U
معاون
helpmeet
U
معاون
girl friday
U
معاون زن
coajutor
U
معاون
advisor
U
معاون
adjoint
U
معاون
acologte
U
معاون
accessorial
U
معاون
second-best
U
معاون
second best
U
معاون
deputy
U
معاون
aid
U
معاون
deputies
U
معاون
aiding
U
معاون
assistants
U
معاون
aided
U
معاون
accessory
U
معاون
assistant
U
معاون
subdeacon
U
معاون شماس
counsellor and procurer
U
معاون جرم
veep
U
معاون مدیرکل
vice president
U
معاون
[رئیس]
under-secretaries
U
معاون وزارت
undersecretary
U
معاون وزارتخانه
subdeacon
U
معاون خادم
under-secretary
U
معاون وزارت
vice governor
U
معاون فرمانداری
subdean
U
معاون dean
archdeacons
U
معاون اسقف
acolytes
U
معاون یاکمک
acolyte
U
معاون یاکمک
archdeacon
U
معاون اسقف
accessory
U
معاون جرم
Solicitor General
U
معاون دادستان
Solicitors General
U
معاون دادستان
abetter or abettor
U
معاون جرم
vicars
U
معاون خلیفه
vicar
U
معاون خلیفه
accessary
U
معاون جرم
accessory to a riot
U
معاون فتنه
adjoint
U
معاون استاد
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
veep
U
معاون رئیس جمهور
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
wingman
U
معاون رسد هوایی
curates
U
معاون کشیش بخش
script assistant
معاون برنامه نویسی
accomplice
شریک یا معاون جرم
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
curate
U
معاون کشیش بخش
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
coadjutor
U
معاون یاری کننده
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
executive
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
executives
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive officer
U
معاون یکان افسر تیر
under secretary
U
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
procurators
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurator
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com