Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exonerated from
U
معاف از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exemption
U
از خدمت معاف کردن معاف کردن
free port
U
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
U
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
excusable
U
معاف شدنی
excuse
U
معاف کردن
excused
U
معاف کردن
excuses
U
معاف کردن
excusing
U
معاف کردن
duty-free
U
معاف از گمرک
scot free
U
معاف از مالیات
scot-free
U
معاف از مالیات
frank
U
معاف کردن مهر زدن
franked
U
معاف کردن مهر زدن
franker
U
معاف کردن مهر زدن
frankest
U
معاف کردن مهر زدن
franking
U
معاف کردن مهر زدن
franks
U
معاف کردن مهر زدن
remit
U
معاف کردن
remits
U
معاف کردن
remitted
U
معاف کردن
remitting
U
معاف کردن
dispense
U
معاف کردن بخشیدن
dispensed
U
معاف کردن بخشیدن
dispenses
U
معاف کردن بخشیدن
dispensing
U
معاف کردن بخشیدن
dismiss
U
مرخص کردن معاف کردن
dismisses
U
مرخص کردن معاف کردن
dismissing
U
مرخص کردن معاف کردن
absolve
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolving
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
enfranchise
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchised
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchises
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchising
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
emeritus
U
افتخارا ازخدمت معاف شده
dispensable
U
معاف کردنی
exonerate
U
معاف کردن
exonerate
U
معاف
exonerated
U
معاف کردن
exonerated
U
معاف
exonerates
U
معاف کردن
exonerates
U
معاف
exonerating
U
معاف کردن
exonerating
U
معاف
exempt
U
معاف
exempt
U
معاف کردن
exempt
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempted
U
معاف
exempted
U
معاف کردن
exempted
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempting
U
معاف
exempting
U
معاف کردن
exempting
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempts
U
معاف
exempts
U
معاف کردن
exempts
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
freeway
U
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
freeways
U
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
affranchize
U
معاف کردن
carded for record
U
از خدمت صف معاف
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
dispend
U
معاف کردن
dispense with
U
معاف شدن از
dissolvable
U
معاف شدنی
duties free
U
معاف از حقوق گمرکی
duty free
U
معاف از عوارض گمرکی
duty free
U
معاف ار مالیات
duty free
U
معاف ازحقوق گمرکی
excused list
U
فهرست معاف ها
excuser
U
معاف کننده
exempt from duty
U
معاف از خدمت
exempt player
U
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
exemptible
U
معاف شدنی
fpa
U
معاف از جبران خسارت خاص
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
free of charge
U
معاف از حقوق گمرکی
free of duty
U
معاف از عوارض گمرکی
free of general average
U
معاف از خسارات عمومی
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
free zone
U
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
protect a player
U
معاف از انتقال
tax exempt
U
معاف از مالیات
tax free
U
معاف از مالیات
to buy off
U
با پول معاف کردن
to let off
U
معاف کردن ردکردن
warless
U
معاف از جنگ
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
to dismiss
[remove]
the board of managers
U
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
to fall out
U
معاف کردن
[ارتش]
to dismiss
[American E]
U
معاف کردن
[ارتش]
free from taxes
<adj.>
U
معاف از مالیات
taxless
<adj.>
U
معاف از مالیات
non-assessable
<adj.>
U
معاف از مالیات
non-taxable
<adj.>
U
معاف از مالیات
tax-exempt
<adj.>
U
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
U
معاف از مالیات
zero-rated
<adj.>
U
معاف از مالیات
Other Matches
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
U
معاف از مالیات
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
U
معاف از مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
U
معاف از مالیات
to be excused
[from work or school]
U
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
to release
[from responsibility, duty]
U
معاف کردن
[از وظیفه یا خدمت ]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com