English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
toponymy U مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
denomination U تسمیه
denominations U تسمیه
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
appellations U وجه تسمیه
denominable U تسمیه پذیر
onomatopoeia U تسمیه صوفی
appellation U وجه تسمیه
onomatopoeia U تسمیه تقلیدی صداواژه
logotype U وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه
denominative U مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
echoism U نام گذاری به تقلیدصدا تسمیه تقلیدی
offhanded U بی مطالعه
reading U مطالعه
readings U مطالعه
studying U مطالعه
extemporal U بی مطالعه
extemporarily U بی مطالعه
offhandedly U بی مطالعه
studies U مطالعه
off hand U بی مطالعه
study U مطالعه
perusal U مطالعه
etude U مطالعه
enquire into U مطالعه کردن
motion study U مطالعه ی حرکت
portable standard U چراغ مطالعه
praxeology U مطالعه رفتارانسان
unstudied U مطالعه نشده
studied U از روی مطالعه
at sight U بی مطالعه قبلی
study habits U عادتهای مطالعه
system study U مطالعه سیستم
analyse [British] U مطالعه کردن
surveys U مطالعه مجمل
impromptu U بی مطالعه تصنیف
inspect U مطالعه کردن
feasibility study U مطالعه امکانپذیری
lucubration U مطالعه سخت
investigate U مطالعه کردن
look into U مطالعه کردن
scrutinize U مطالعه کردن
studios U اطاق مطالعه
studio U اطاق مطالعه
survey U مطالعه کردن
surveyed U مطالعه مجمل
examine U مطالعه کردن
analyze [American] U مطالعه کردن
assay U مطالعه کردن
dissect [analyse] U مطالعه کردن
survey U مطالعه مجمل
study U مطالعه کردن
evaluate U مطالعه کردن
bolt [examine] U مطالعه کردن
check U مطالعه کردن
determine U مطالعه کردن
explore U مطالعه کردن
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
self study U مطالعه پیش خود
metallography U مطالعه الیاژهای فلزی
psychognosis U مطالعه عمیق روانی
geologic survey U مطالعه زمین شناسی
myrmecologyt U مطالعه علمی مورچگان
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
thought-out U سنجیده مطالعه شده
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
cella U [اتاق مطالعه ی راهبها]
subjecting U مبحث موضوع مطالعه
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
well read U اهل مطالعه و تحقیق
analyzing U جزئیات را مطالعه کردن
analyzes U جزئیات را مطالعه کردن
analyzed U جزئیات را مطالعه کردن
analysing U جزئیات را مطالعه کردن
analyses U جزئیات را مطالعه کردن
analysed U جزئیات را مطالعه کردن
analyse U جزئیات را مطالعه کردن
subject U مبحث موضوع مطالعه
subjected U مبحث موضوع مطالعه
thought out U سنجیده مطالعه شده
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
teleology U مطالعه حکمت غایی
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
criminology U مطالعه علمی جرم
subjects U مبحث موضوع مطالعه
teppetology U مطالعه ریشه ای فرش
ethnography U مطالعه علمی نژادها
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
geophysical survey U مطالعه خواص فیزیکی زمین
income and expenditure approach U مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
integrate circuit technology U مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
adjustable lamp چراغ مطالعه قابل تنظیم
to make a study of something U چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
sinology U مطالعه ادبیات ورسوم چین
methods of economic study U روشهای مطالعه علم اقتصاد
geopolitics U مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
reconsidering U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsiders U مجددا درامری مطالعه کردن
ethnology U علم مطالعه نژادها و اقوام
studies U موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
study U موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
studying U موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
humanist U مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
angiology U مطالعه عروق خونی و لنفی
articulated machine lamp U چراغ مطالعه با گردن تاشو
reconsidered U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsider U مجددا درامری مطالعه کردن
sight-reads U بدون مطالعه قبلی خواندن
optics U علم مطالعه در خواص نور
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading U بدون مطالعه قبلی خواندن
capability study U مطالعه امکان انجام کار
consumer research U مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
gastroenterology U مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
faunist U کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
flexible arm lamp U چراغ مطالعه قابل انعطاف
rheological <adj.> U علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
skimmer U الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
geologize U مطالعه علم زمین شناسی کردن
endocrinology U علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
symbology U مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
commodity approach U بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
semitics U مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
Ekistics U [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
theogony U مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
protohistory U مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
group dynamics U مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
glottochronology U مبحث مطالعه سیر تکامل زبانهای مختلف
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
theogonic U وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
crystallography U کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
dysgenics U مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
booklore U علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
speleology U مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
helminthology U مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
mock up U مدلی باندازه طبعی وکامل برای مطالعه وازمایش
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
ideologist U ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
gestalt psychology U مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
morphophonemics U مبحث مطالعه صور مختلف یاتصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
impromptu U کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن
epizoology U علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
casework U مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
cybernetics U مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
geopolitic U علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
harmonics U مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
pteridology U مطالعه علمی سرخس ها سرخس شناسی
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
studying U تحصیل کردن مطالعه کردن
study U تحصیل کردن مطالعه کردن
studies U تحصیل کردن مطالعه کردن
conciliate U ارام کردن مطالعه کردن
conciliating U ارام کردن مطالعه کردن
conciliated U ارام کردن مطالعه کردن
conciliates U ارام کردن مطالعه کردن
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com