English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
franchisede i'hotel U مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
franchise du quartier U مصونیت محل اقامت
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
embassies U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
delegation U هیات نمایندگان
House of Representatives U مجلس نمایندگان
envoyship U نمایندگان سیاسی
deputation U هیات نمایندگان
deputations U هیات نمایندگان
press gallery U لژ نمایندگان مطبوعات
delegations U هیات نمایندگان
chamber of deputies U مجلس نمایندگان
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
corps diplomatique U هئیت نمایندگان سیاسی
franchises U مصونیت
franchise U مصونیت
immunity U مصونیت
sacredness U مصونیت
impunity U مصونیت
hedging U مصونیت
inviolately U با مصونیت
privilege U مصونیت
immunization U مصونیت دادن
privilege of parliament U مصونیت پارلمانی
immunology U مبحث مصونیت
privilege of paliament U مصونیت پارلمانی
security U تامین مصونیت
security U مصونیت تضمین
immunologic U مربوط به مصونیت
infallibility U مصونیت از خطا
diplomatic immunity U مصونیت دیپلماتیک
diplomatic immunity U مصونیت سیاسی
judicial immunity U مصونیت قضایی
noise immunity U مصونیت از اختلال
privilege frome arrest U مصونیت از توقیف
caucuses U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucus U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
immunising U مصونیت دار کردن
hedge U کسب مصونیت نمودن
hedged U کسب مصونیت نمودن
hedges U کسب مصونیت نمودن
immunized U مصونیت دار کردن
immunised U مصونیت دار کردن
immunises U مصونیت دار کردن
immunizing U مصونیت دار کردن
immunize U مصونیت دار کردن
immunizes U مصونیت دار کردن
inviolacy U نقض نشدگی مصونیت
immunogenetics U مبحث مصونیت نژادی
straight ticket U اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
inviolably U با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
private member's bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private members' bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bill U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
righting U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
benefit of clergy U مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
mithridatism U مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
immune U مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
tarriance U اقامت
inhabitation U اقامت
staying U اقامت
residing U اقامت
commorant U اقامت
inhabitancy U اقامت
inhabitance U اقامت
resided U اقامت داشتن
reside U اقامت داشتن
resides U اقامت داشتن
remain U اقامت کردن
domicile U محل اقامت
domiciles U محل اقامت
remained U اقامت کردن
domiciliate U محل اقامت
sojourns U اقامت موقتی
home U اقامت گاه
homes U اقامت گاه
sojourn U اقامت موقتی
permission to stay U پروانه اقامت
permit of residence U جواز اقامت
permission to stay U جواز اقامت
permission to reside U جواز اقامت
permit of residence U پروانه اقامت
dwelled U اقامت گزیدن
residence permit U جواز اقامت
residence permit U پروانه اقامت
permission to reside U پروانه اقامت
passport of residence U گذرنامه اقامت
residency U محل اقامت
seats U محل اقامت
seated U محل اقامت
residential U مربوط به اقامت
seat U محل اقامت
dwells U اقامت گزیدن
dwell U اقامت گزیدن
domicil U محل اقامت
sojoiurn U اقامت موقتی
residences U محل اقامت
residence U محل اقامت
sojourn U موقتا" اقامت کردن
sojourns U موقتا" اقامت کردن
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
indefinite leave to remain [British E] U جواز اقامت دائمی
service at domicile U ابلاغ در محل اقامت
abodes U رحل اقامت افکندن
abode U رحل اقامت افکندن
student residence permit U جواز اقامت دانشجوئی
sojoiurn U موقتا اقامت کردن
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
interne U یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
residential U وابسته به اقامت قابل سکنی
deanery U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatter U اقامت گزین درزمین غیر معمور
deaneries U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatters U اقامت گزین درزمین غیر معمور
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
vice presidency U مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
vicarage U محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
outstay U بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
vicarages U محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
monrovia powers U اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
minister resident U صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
outside U خارجی
extern U خارجی
exotic U خارجی
outsiders U خارجی
peripheral U خارجی
outsides U خارجی
exteriors U خارجی
outer U خارجی
alien U خارجی
outward U خارجی
gringo U خارجی
gringos U خارجی
abextra U خارجی
oversea U خارجی
aliens U خارجی
foreign U خارجی
outsider U خارجی
exterior U خارجی
international line U خط خارجی
exoteric U خارجی
extra U خارجی
external U خارجی
externals U خارجی
outboard U خارجی
extras U خارجی
exosphere U خارجی
extraneous U خارجی
exogenous U خارجی
extra- U خارجی
external command U فرمان خارجی
external control U کنترل خارجی
external cost U هزینه خارجی
external combustion U احتراق خارجی
external circuit U مدار خارجی
exosphere U قسمت خارجی جو
exterior varnish U جلای خارجی
exterior varnish U لاک خارجی
faces U نمای خارجی
load curve U خم بار خارجی
negative externalities U زیانهای خارجی
external armature U ارمیچر خارجی
ectoparasite U انگل خارجی
external benefits U فواید خارجی
exterior ballistics U بالیستیک خارجی
face U نمای خارجی
foreign policy U سیاست خارجی
foreign aid U کمک خارجی
imbody U صورت خارجی
immission U انتشار خارجی
extrinsic factor U عامل خارجی
extrinsic U بیرونی خارجی
exteroceptive U محرک خارجی
externalization U خارجی کردن
externalities U اثرات خارجی
externalities U پی امدهای خارجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com