Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on the bandwagon
<idiom>
U
مشهوریت گروه جدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
U
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
U
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
U
گروه بیشمار گروه
hordes
U
گروه بیشمار گروه
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
up to date
U
جدید
novels
U
جدید
unprecedentedly
U
جدید
unprecedented
U
جدید
newest
U
جدید
new
U
جدید
novel
U
جدید
maidens
U
جدید
maiden
U
جدید
modern
U
جدید
up-to-date
U
جدید
newer
U
جدید
recent
U
جدید
new-
U
جدید
revisions
U
چاپ جدید
neologisms
U
واژه جدید
neologism
U
واژه جدید
It's not new.
جدید نیست.
revision
U
چاپ جدید
postulant
U
جدید الورود
probe
U
اکتشاف جدید
postulancy
U
جدید الورودی
probed
U
اکتشاف جدید
probes
U
اکتشاف جدید
modern
U
جدید مدرن
modern physics
U
فیزیک جدید
innovations
U
حرکت جدید
innovation
U
حرکت جدید
fresh target
U
هدف جدید
reprints
U
چاپ جدید
neogenesis
U
تولید جدید
modern sector
U
بخش جدید
neophyte
U
جدید الایمان
modern system
U
نظام جدید
neophytes
U
جدید الایمان
the new testament
U
عهد جدید
reorganization
U
صورت جدید
reprinted
U
چاپ جدید
reprinting
U
چاپ جدید
freshmen
U
جدید الورود
reprint
U
چاپ جدید
new deal
U
قرار جدید
new deal
U
سیاست جدید
newfound
U
جدید الاکتشاف
New Year
U
سال جدید
neoteric
U
جدید تازه
freshman
U
جدید الورود
proselyte
U
جدید الایمان
recent development
U
بسط جدید
neo-
U
پیشوند بمعنی جدید
restore
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
U
برگرداندن به وضعیت جدید
used
U
آنچه جدید نیست
neo
U
پیشوند بمعنی جدید
ultramodern
U
خیلی جدید متجدد
resurfaced
U
لایهی جدید افزودن
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
restored
U
برگرداندن به وضعیت جدید
reseating
U
صندلی جدید دادن
restoring
U
برگرداندن به وضعیت جدید
resurfaces
U
لایهی جدید افزودن
drafted
U
بازیگر جدید تیم
drafts
U
بازیگر جدید تیم
reseated
U
صندلی جدید دادن
reseat
U
صندلی جدید دادن
reseats
U
صندلی جدید دادن
imagism
U
مکتب شعر جدید
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
rehouses
U
بخانه جدید رفتن
currencies
U
جدید بودن نقشه
rehoused
U
بخانه جدید رفتن
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
bring some new facts to light
<idiom>
U
کشف حقایق جدید
neoanthropic
U
شبیه انسان جدید
neoanthropic
U
وابسته به انسان جدید
rehousing
U
بخانه جدید رفتن
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
one nails drives another
U
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
rehouse
U
بخانه جدید رفتن
kakapo
U
طوطی زلاند جدید
neoplatonism
U
مکتب افلاطونیون جدید
resurface
U
لایهی جدید افزودن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
forwarding address
آدرس پستی جدید
draft
U
بازیگر جدید تیم
currency
U
جدید بودن نقشه
developments
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
neoplatonic
U
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
renamed
U
دادن نام جدید به فایل
cenogenesis
U
ایجاد میشود نسل جدید
kiwis
U
نوعی مرغ زلاند جدید
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
precursors
U
ماده متشکله جسم جدید
precursor
U
ماده متشکله جسم جدید
New Testament
U
کتب عهد جدید مسیحیان
infanticide
U
قاتل بچه جدید الولاده
zelanian
U
Zeland New وابسته به زلاند جدید
kiwi
U
نوعی مرغ زلاند جدید
development
U
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
releases
U
قراردادن محصول جدید دربازار
released
U
قراردادن محصول جدید دربازار
release
U
قراردادن محصول جدید دربازار
installation
U
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
installations
U
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
maori
U
قبایل مائوری زلاند جدید
granfather file
U
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
natality
U
تعداد زایش وموالید جدید
The new bI'll was ratified. Unanimously.
U
لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
epochs
U
اغاز فصل جدید عصر
epoch
U
اغاز فصل جدید عصر
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
newfound
U
جدید الاختراع تازه پیداشده
renames
U
دادن نام جدید به فایل
renaming
U
دادن نام جدید به فایل
rename
U
دادن نام جدید به فایل
demotic
U
وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
upgrades
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
prescientific
U
مربوط بدوره قبل از علوم جدید
acclimated
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
icot
U
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
neolith
U
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
receptee
U
افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
acclimating
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
upgrade
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
launched
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
research
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researching
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
This is the site for a new scool .
U
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
updated
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
neolithic
U
وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
update
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launches
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
launch
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
The new road is 40 miles long .
U
جاده جدید 40 میل طول دارد
technological
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
capital budget
U
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
launching
U
قرار دادن محصول جدید در بازار
New World
U
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
acclimates
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
forcing
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
force
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
kaka
U
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
developments
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
up to d.
U
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
abstract representation
U
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
insert
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
inserts
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
I'm saving up for a new bike.
U
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
inserting
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
application study
U
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
development
U
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
models
U
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
cum dividened
U
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com