English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
school counselor U مشاور مدرسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
Other Matches
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
advisors U مشاور
advisers U مشاور
advisor U مشاور
adviser U مشاور
consultee U مشاور
consultor U مشاور
counselor U مشاور
admonisher U مشاور
consuls U مشاور
consul U مشاور
counselors U مشاور
counsellor U مشاور
consultant U مشاور
consulting U مشاور
consultants U مشاور
counsellors U مشاور
councillor at ministry U وزیر مشاور
councilor U مشاور مستشار
legal counsel U مشاور قانونی
Legal Advisor U مشاور قانونی
financial adviser U مشاور مالی
financial secretary U مشاور مالی
consulting engineers U مهندسین مشاور
consulting engineer U مهندس مشاور
solicitor U مشاور حقوقی
solicitors U مشاور حقوقی
counsellor at law U وکیل مشاور
chamber counsel U وکیل مشاور
advisory service U دفتر مشاور
independent consultant U مشاور مستقل
headhunter U مشاور کاریاب
legal counsel U مشاور حقوقی
councillors U مشاور مستشار
councillor U مشاور مستشار
Legal Advisor U مشاور حقوقی
nestor U پیردانا و مشاور
minister without portfolio U وزیر مشاور
legal advisor U مشاور حقوقی
marketing consultant U مشاور بازاریابی
marriage counselor U مشاور زناشویی
legal adviser U مشاور حقوقی
councillor at ministry U مشاور یامستشار سفارتخانه
writer to the signet U مشاور حقوقی اسکاتلندی
lawyer U مشاور حقوقی حقوقدان
jurisconsult U فقیه مشاور حقوقی
lawyers U مشاور حقوقی حقوقدان
civil advisor U مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
schoolmates U هم مدرسه
school fellow U هم مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
school mate U هم مدرسه
schools U مدرسه
school age U سن مدرسه
academy U مدرسه
academies U مدرسه
school U مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
school truancy U مدرسه گریزی
school phobia U مدرسه هراسی
schoolyards U حیاط مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
satchel U کیف مدرسه
schoolmarm U مدیره مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolwork U درس مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
unschooled U مدرسه نرفته
technical school U مدرسه فنی
senior high school U مدرسه متوسطه
secondery school U مدرسه متوسطه
schools U تحصیل در مدرسه
head master U مدیر مدرسه
private school U مدرسه ملی
private schools U مدرسه ملی
summer school U مدرسه تابستانی
summer schools U مدرسه تابستانی
trade schools U مدرسه حرفهای
grade school U مدرسه ابتدایی
grammar school U مدرسه ابتدایی
grammar schools U مدرسه ابتدایی
school shooting U تیراندازی در مدرسه
trade school U مدرسه حرفهای
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
satchels U کیف مدرسه
janitors U فراش مدرسه
schooling U مدرسه رفتن
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
preliminary school U مدرسه ابتدائی
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
prep U مدرسه مقدماتی
truancy U مدرسه گریزی
janitor U فراش مدرسه
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
the school is out U مدرسه تعطیل است
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
The last school day. U آخرین روز مدرسه
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
junior college U مدرسه فوق دیپلم
theological school U مدرسه علوم دینی
schooltime U ساعات درس مدرسه
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
seminary U مدرسه علوم دینی
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
seminaries U مدرسه علوم دینی
technical colleges U مدرسه عالی فنی
technical college U مدرسه عالی فنی
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
barrister U وکیل مشاور وکیل دعاوی
barristers U وکیل مشاور وکیل دعاوی
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com