Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unsullied
U
مسموم نشده-سالم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
venom
U
مسموم کردن مسموم شدن
levy in mess
U
نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Sound mind in a sound body.
<proverb>
U
عقل سالم در بدن سالم.
toxic
U
مسموم
poisoned
U
مسموم
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
squiffed
U
مسموم شده
venenate
U
مسموم کردن
poisoners
U
مسموم کننده
poisoner
U
مسموم کننده
toxicant
U
مسموم زهر
toxicant
U
مسموم کننده
squiffy
U
مسموم شده
loco
U
مسموم شدن
poison
U
مسموم کردن
empoison
U
مسموم کردن
saturnic
U
مسموم از سرب
poisons
U
مسموم کردن
venenate
U
زهر دادن به مسموم
poisoned pawn
U
پیاده زهراگین یا مسموم
nicotinize
U
مسموم کردن از تنباکو
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
copraemia
U
مسموم شدن خون درموردیبوست
ergotize
U
باسگاله یازنگ مسموم کردن
hydrargyia or rism
U
مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
toxic
U
زهرالود مسموم کننده گاز سمی
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
safest
U
سالم
valid
U
سالم
safes
U
سالم
salubrious
U
سالم
sounded
U
سالم
soundest
U
سالم
safe
U
سالم
sound
U
سالم
well
U
سالم
safer
U
سالم
wells
U
سالم
intact
U
سالم
whole
U
سالم
healthful
U
سالم
in a good state of health
U
سالم
scot free
U
سالم
scot-free
U
سالم
lucid
U
سالم
pert
U
سالم
hale
U
سالم
sounds
U
سالم
soundable
U
سالم
healthiest
U
سالم
healthy
U
سالم
out of the wood
U
سالم
healthier
U
سالم
sicker
U
سالم
health food
U
غذای سالم
healthily
U
بطور سالم
intact
U
سالم کامل
wholesome
U
سالم و بی خطر
saner
U
سالم معقول
halely
U
بطور سالم
sound money
U
پول سالم
A healthy recreation . Good clean fun.
U
تفریحات سالم
syntropy
U
پیوند سالم
clear timber
U
چوب سالم
unclean
U
غیر سالم
ablebodied
<adj.>
U
سالم و تندرست
sane
U
سالم معقول
sanest
U
سالم معقول
with a whole skin
U
پی گزند سالم
wholesomeness
U
سالم و بی خطر
salutary
U
سالم ومغذی
Is everything all right?
U
سالم هستی؟
health foods
U
غذای سالم
All right?
U
سالم هستی؟
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
compos mentis
U
دارای عقل سالم
In good condition (health).
U
سالم وبی عیب
soundly
U
بطور صحیح و سالم
wooden round
U
گلوله سالم و بادوام
wooden bomb
U
بمب سالم و بادوام
wholesore
U
گوارا سالم سودمند
incorrupt
U
سالم کردن درستکارکردن
to ride out
U
سالم بیرون رفتن از
peart
U
سالم وبا روح
survived
<past-p.>
U
جان سالم به در بردن
bonnily
U
بطور سالم وخوشحال
Good wholesome food .
U
غذای سالم وکامل
unhealthy
U
غیر سالم بیمار
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
To be sound in wind and limb.
U
جسما" سالم وقوی بودن
well balanced
U
سالم سلیم موزون باقرینه
well-balanced
U
سالم سلیم موزون باقرینه
embonpoint
U
دارای مزاج سالم و خوب
duration
U
مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
It remained intact.
U
سالم ودست نخورده باقی مانده
sound
[arguments, data, figures]
<adj.>
U
درست
[بی عیب ]
[سالم ]
[استدلال . داده ها . اعداد]
poisons
U
مسموم کردن چیز خور کردن سم
miasma
U
دم یادمه بد بو بخار یادمه مسموم کننده
miasmas
U
دم یادمه بد بو بخار یادمه مسموم کننده
poison
U
مسموم کردن چیز خور کردن سم
return to base
U
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
you do not seem well
U
گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
demands of providing healthy living and working conditions
U
خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
homeopathy
U
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
uncharged
U
پر نشده
unbowed
U
خم نشده
untested
<adj.>
U
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
U
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
U
ممیزی نشده
unleached
U
سفید نشده
unevaluated
<adj.>
U
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
U
ممیزی نشده
unsaturate
U
اشباع نشده
unlicked
U
لیسیده نشده
unsaturated
U
اشباع نشده
uncleared
U
ترخیص نشده
undisiplined
U
تربیت نشده
unsought
U
کاوش نشده
unexploded
U
منفجر نشده
unspotted
U
ننگین نشده
undirected
U
هدایت نشده
unpremediated
U
تصور نشده
undefined
U
تعریف نشده
undeeded
U
در سندقید نشده
uncoditioned
U
شرط نشده
uncoditioned
U
قطعی نشده
unnormalized
U
هنجار نشده
uncircumcised
U
ختنه نشده
unbowed
U
سر کوب نشده
unpolished
U
پرداخت نشده
inedited
U
چاپ نشده
inextinct
U
نیست نشده
innascible
U
زایده نشده
intemerate
U
بی ناموس نشده
unverified
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unverified
<adj.>
U
امتحان نشده
inedited
U
منتشر نشده
increate
U
افریده نشده
imperforate
U
منگنه نشده
in quires
U
صحافی نشده
in sheets
U
صحافی نشده
unverified
<adj.>
U
ممیزی نشده
unverified
<adj.>
U
بازرسی نشده
untested
<adj.>
U
تایید نشده
the date was not specified
U
نشده بود
untested
<adj.>
U
کنترل نشده
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
unaccommodated
U
فراهم نشده
unaccomplished
U
انجام نشده
unbacked
U
رام نشده
unissued
<adj.>
U
توزیع نشده
tenantless
U
اشغال نشده
unverified
<adj.>
U
آزمایش نشده
unverified
<adj.>
U
تست نشده
unverified
<adj.>
U
بررسی نشده
roughdry
U
اطو نشده
unverified
<adj.>
U
تایید نشده
unverified
<adj.>
U
کنترل نشده
unsaved
U
پس انداز نشده
unchecked
<adj.>
U
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
U
تست نشده
untested
<adj.>
U
بررسی نشده
uninspected
<adj.>
U
بررسی نشده
unexamined
<adj.>
U
بررسی نشده
undeterred
<adj.>
U
منصرف نشده
unbleached
<adj.>
U
سفیدگری نشده
undyed
<adj.>
U
رنگرزی نشده
unchecked
<adj.>
U
تست نشده
unevaluated
<adj.>
U
تست نشده
unexamined
<adj.>
U
تست نشده
unaudited
<adj.>
U
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
U
کنترل نشده
non-registered
[not registered]
<adj.>
U
ثبت نشده
untested
<adj.>
U
تست نشده
uninspected
<adj.>
U
تست نشده
unevaluated
<adj.>
U
بررسی نشده
unchecked
<adj.>
U
بررسی نشده
unevaluated
<adj.>
U
آزمایش نشده
unexamined
<adj.>
U
آزمایش نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com