English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abroad U گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed U گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
inning U زمین باز یافته
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
deep seated U مستقر
puts U مستقر
put U مستقر
residents U مستقر
putting U مستقر
resident U مستقر
established U مستقر
established right U حق مستقر
based U مستقر
inserted <adj.> <past-p.> U مستقر شده
dynamically U نیروی مستقر
dynamic U نیروی مستقر
localized bond U پیوند مستقر
determinate U مستقر شده
fix U مستقر شدن
occupier U مستقر مستاجر
occupiers U مستقر مستاجر
installed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
deployed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
appointed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
applied <adj.> <past-p.> U مستقر شده
stabile U مستقر وپایدار
fixes U مستقر شدن
resided U مستقر بودن
plant U مستقر کردن
plant oneself U مستقر شدن
resides U مستقر بودن
plants U مستقر کردن
inposition U مستقر در موضع
reside U مستقر بودن
positioner U مستقر کننده
delocalized electron U الکترون غیر مستقر
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
guides post U نفر هادی مستقر شوید
site U قرار داشتن مستقر بودن
conus armies U ارتشهای مستقر در قاره امریکا
sited U قرار داشتن مستقر بودن
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
settle U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
settles U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
bottom mine U مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
staged crews U پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
zmarker beacon U نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
expanse U گسترش
deployment U گسترش
development U گسترش
propagation U گسترش
developments U گسترش
line of deployment U خط گسترش
develop U گسترش
develops U گسترش
promotion U گسترش
expanses U گسترش
promotions U گسترش
deploy U گسترش
extensions U گسترش
extension U گسترش
dispersal U گسترش
deploying U گسترش
spread U گسترش
deploys U گسترش
spreads U گسترش
expansion U گسترش
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
deploys U گسترش یافتن
accrues U گسترش یافتن
widening of market U گسترش بازار
develop U گسترش دادن
develop U گسترش وضعیت
expansion U گسترش انبساط
develops U گسترش دادن
widening of capital U گسترش سرمایه
generations U افرینش گسترش
generation U افرینش گسترش
prompt deployment U گسترش فوری
prompt deployment U گسترش مناسب
credit expansion U گسترش اعتبار
accruing U گسترش یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
path of expansion U مسیر گسترش
bank expansion U گسترش بانکی
deploying U گسترش یافتن
deploy U گسترش یافتن
expansion U گسترش توسعه
disposition U ارایشات گسترش
to develop [into] U گسترش دادن [به]
to grow [into] U گسترش دادن [به]
image speard U گسترش تصویر
deployment diagram U دیاگرام گسترش
expansible U گسترش پذیر
spreads U گسترش یافتن
job enlargement U گسترش شغلی
accrue U گسترش یافتن
flank development U گسترش جناحی
wide angle U عدسی گسترش
wide-angle U عدسی گسترش
eco development U بوم گسترش
extensibility U گسترش پذیری
to unfold U گسترش دادن
sign extension U گسترش علامت
expansion path U مسیر گسترش
deployment U تفرقه گسترش
development plan U طرح گسترش
vertical expansion U گسترش عمودی
outspread U گسترش یافتن
deployment diagram U طرح گسترش
spread U گسترش یافتن
develops U گسترش وضعیت
relocation U تجدید گسترش دادن
growth company U شرکت در حال گسترش
redeployment U گسترش مجدد دادن
generated U گسترش یافتن افریدن
generating U گسترش یافتن افریدن
dispersion U تفرقه گسترش یکان
space U گسترش دادن متن
redeployment U تجدید گسترش کردن
spaces U گسترش دادن متن
elater U خاصیت انبساط و گسترش
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
flare angle U زاویه گسترش یا گشادگی
expanding industry U صنعت در حال گسترش
to spread [across] [over] U گسترش یافتن [سرتاسر]
bank development U گسترش شبکه بانکی
generate U گسترش یافتن افریدن
generates U گسترش یافتن افریدن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
finding U یافته
findings U یافته
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
open ranks U گسترش باز درسواره نظام
spread U بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads U بسط وتوسعه یافتن گسترش
extensible U آنچه قابل گسترش است
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
glorified U تجلیل یافته
endrgized U انرژی یافته
matched U تطبیق یافته
downfallen U زوال یافته
allocated U اختصاص یافته
wany U کاهش یافته
waney U کاهش یافته
nee U تولد یافته
nascent U پیدایش یافته
instinct with life U روح یافته
generalized U تعمیم یافته
instinct with force U نیرو یافته
porrect U بسط یافته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com