English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
race U مسابقه دادن بسرعت رفتن
raced U مسابقه دادن بسرعت رفتن
races U مسابقه دادن بسرعت رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fleeing U بسرعت رفتن
flee U بسرعت رفتن
dashes U بسرعت رفتن
flees U بسرعت رفتن
dash U بسرعت رفتن
dashed U بسرعت رفتن
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
scooted U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
dash U بسرعت انجام دادن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
courses U بسرعت حرکت دادن
course U بسرعت حرکت دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
scurries U بسرعت حرکت دادن
dashes U بسرعت انجام دادن
scurried U بسرعت حرکت دادن
dashed U بسرعت انجام دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
popped U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
pop U بسرعت عملی انجام دادن
competed U مسابقه دادن
compete U مسابقه دادن
competes U مسابقه دادن
tourney U مسابقه دادن
to scamper U مسابقه دادن
row a race U مسابقه کرجی رانی دادن
bump start U اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
to show somebody up [in a competition] U کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
campaing U شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
palm U کش رفتن رشوه دادن
licences U اجازه رفتن دادن
licenses U اجازه رفتن دادن
palms U کش رفتن رشوه دادن
licence U اجازه رفتن دادن
license U اجازه رفتن دادن
licensing U اجازه رفتن دادن
lays U نشانه رفتن قرار دادن
lay U نشانه رفتن قرار دادن
to go off U بفروش رفتن نتیجه دادن
take gas U از دست دادن کنترل و به زیرموج رفتن
to make a move U پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
to show one out U راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
show one out U راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
quickly U بسرعت
hard U بسرعت
fleetly U بسرعت
harder U بسرعت
hardest U بسرعت
snacks U بسرعت
rapidily U بسرعت
snack U بسرعت
rapidly U بسرعت
likea U بسرعت
full tilt U بسرعت
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
snipped U بسرعت قاپیدن
snip U بسرعت قاپیدن
mushroomed U بسرعت رویاندن
mushrooming U بسرعت رویاندن
mushrooms U بسرعت رویاندن
snipping U بسرعت قاپیدن
fleet U بسرعت گذشتن
mushroom U بسرعت رویاندن
skyrocketed U بسرعت بالابردن
scuttling U بسرعت دویدن
scuttles U بسرعت دویدن
scuttled U بسرعت دویدن
scuttle U بسرعت دویدن
whish U بسرعت گذشته
fleets U بسرعت گذشتن
skyrockets U بسرعت بالابردن
skyrocketing U بسرعت بالابردن
sweep U بسرعت گذشتن از
skyrocket U بسرعت بالابردن
at a great rat U بسرعت زیاد
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
hopped U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hop U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hopping U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hops U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
snowballing U بسرعت زیاد شدن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
light out U بسرعت ترک کردن
snowballed U بسرعت زیاد شدن
scrams U بسرعت دور شدن
jink U بسرعت چرخ زدن
jink U بسرعت حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
vamoose U بسرعت عازم شدن
snowball U بسرعت زیاد شدن
dart U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
scram U بسرعت دور شدن
snowballs U بسرعت زیاد شدن
darted U بسرعت حرکت کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
full drive U بسرعت هرچه تمامتر
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
hand over fist U بسرعت وبمقدار زیاد
swoops U بسرعت پایین امدن
swooping U بسرعت پایین امدن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
sonic U وابسته بسرعت صوت
swooped U بسرعت پایین امدن
swoop U بسرعت پایین امدن
quick freeze U بسرعت سرد کردن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quicky U چیزیکه بسرعت انجام شود
booms U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom U بسرعت درقیمت ترقی کردن
quickie U چیزیکه بسرعت انجام شود
quickies U چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitated U شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl U بسرعت باد فرار کردن
precipitating U شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitate U شتاباندن بسرعت عمل کردن
booming U بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitates U شتاباندن بسرعت عمل کردن
boomed U بسرعت درقیمت ترقی کردن
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
piss off <idiom> U بسرعت دور شدن [اصطلاح روزمره]
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
slipcover U پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
soup U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
flying U بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
triple tongue U نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
soups U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
let U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
run through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up U بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
run-throughs U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
ke lighning U به تندی برق بسرعت برق
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
chase U مسابقه
competitions U مسابقه ها
chace U مسابقه
contests U مسابقه ها
chases U مسابقه
tourney U مسابقه
events U مسابقه
meets U مسابقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com