English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
preference U مزیت اولویت
preferences U مزیت اولویت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
priorities U اولویت
priorship U اولویت
hegemony U اولویت
priority U اولویت
precedence U اولویت
time priority U اولویت زمانی
precedence U پیشی اولویت
absolute priority U اولویت مطلق
priority indicator U نماینده اولویت
priority indicator U اولویت نما
precedency U پیشی اولویت
priority interrupt U وقفه اولویت
priority processing U اولویت پردازی
program priority U اولویت برنامه
prioritized U اولویت بندی کردن
prioritizes U اولویت بندی کردن
prioritised U اولویت بندی کردن
prioritises U اولویت بندی کردن
prioritising U اولویت بندی کردن
prioritize U اولویت بندی کردن
prioritizing U اولویت بندی کردن
premiership U مقام نخست وزیری اولویت
to put safety first [foremost] U اولویت اول را به ایمنی دادن
behoof U مزیت
pre eminence U مزیت
bargaining chips U مزیت
rewarding U پر مزیت
bargaining chip U مزیت
vantage U مزیت
merits U مزیت
merit U مزیت
forehand U مزیت
advantage U مزیت
ascendancy U مزیت
excellence U مزیت
ascendency U مزیت
forehands U مزیت
preferably U با مزیت
profit U مزیت
profited U مزیت
profits U مزیت
virtues U مزیت
privilege U مزیت
preponderance U مزیت
meriting U مزیت
virtue U مزیت
merited U مزیت
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
administrable <adj.> U دارای مزیت
purpose-built <adj.> U دارای مزیت
proper <adj.> U دارای مزیت
practical <adj.> U دارای مزیت
practicable <adj.> U دارای مزیت
functional <adj.> U دارای مزیت
convenient <adj.> U دارای مزیت
appropriate [for an occasion] <adj.> U دارای مزیت
expedient <adj.> U دارای مزیت
purposeful <adj.> U دارای مزیت
assistant <adj.> U دارای مزیت
auxiliary <adj.> U دارای مزیت
helping <adj.> U دارای مزیت
suitable <adj.> U دارای مزیت
purposive <adj.> U دارای مزیت
applicatory <adj.> U دارای مزیت
handy <adj.> U دارای مزیت
valuable <adj.> U دارای مزیت
utilitarian [useful] <adj.> U دارای مزیت
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
advantage مزیت دادن
advantageous <adj.> U دارای مزیت
preponderant U دارای مزیت
adjuvant <adj.> U دارای مزیت
beneficial <adj.> U دارای مزیت
utile [archaic] [useful] <adj.> U دارای مزیت
comparative advantage U مزیت نسبی
useful <adj.> U دارای مزیت
serviceable <adj.> U دارای مزیت
handy [useful] <adj.> U دارای مزیت
helpful <adj.> U دارای مزیت
principle of equal advantage U اصل مزیت برابر
priority U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priorities U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
weighting U مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
feasibility U بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
dye polymer recording U در دیسکهای نوری روش ضبط که تغییرات در دیسک نوری پلاستیکی در لایه باریک توکار ایجاد میکند یک مزیت بزرگ این روش : داده ذخیره شده روی دیسک نوری قاب پاک شدن است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com