Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fixed center turret lathe
U
ماشین تراش با مرکز ثابت
back gear shaft
U
محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
turnery
U
کارخانه تراش ماشین تراش
axis of rotation
U
محور دوران
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
lathes
U
ماشین تراش
turning machine
U
ماشین تراش
automatic stub lathe
U
ماشین تراش
automatic machine
U
ماشین تراش
milling machine
U
ماشین تراش
lathe
U
ماشین تراش
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
disturbing moment
U
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
automatic lathe for taper turning
U
ماشین تراش مخروطی
gap bridge
U
گلویی ماشین تراش
automatic coping lathe
U
ماشین تراش خودکار
car wheel lathe
U
دستگاه ماشین تراش
polishing lathe
U
ماشین تراش پرداخت
precision lathe
U
ماشین تراش دقیق
chuck lathe
U
سه نظام ماشین تراش
duplicating lathe
U
ماشین تراش نمونهای
capstan lathe
U
ماشین تراش دوار
center lathe
U
ماشین تراش متمرکز
spindle
U
هرزگرد ماشین تراش
center sleeve
U
مرغک ماشین تراش
planer machine
U
ماشین صفحه تراش
turns
U
گشت ماشین تراش
automatic lathe
U
ماشین تراش خودکار
spindles
U
هرزگرد ماشین تراش
lathe dog
U
گیره ماشین تراش
turn
U
گشت ماشین تراش
turning chisel
اسکنه ماشین تراش
turning chisel
U
قلم ماشین تراش
lathe mandrel
U
مرغک ماشین تراش
combination turret lathe
U
ماشین تراش کاپستان مرکب
flat turret lathe
U
ماشین تراش رولور تخت
automatic lathe operator
U
اپراتور ماشین تراش خودکار
polygonal turning machine
U
ماشین تراش چند لبه
cam operated automatic lathe
U
ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
full automatic lathe
U
ماشین تراش تمام اتوماتیک
automatic roughing lathe
U
ماشین تراش سایشی خودکار
crank shaper
U
ماشین میل لنگ تراش
semi automatic lathe
U
ماشین تراش نیمه خودکار
engine lathe
U
ماشین تراش با هرزگردهدایت و کشش
slater
U
ماشین یا تیغه تراش پوست خام
saddled
U
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddle
U
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddles
U
صفحه رنده بند ماشین تراش
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
planer
U
دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
hinges
U
لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
hinge
U
لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
countershaft pulley
U
محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
hub
U
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
slabber
U
ماشین تراش تکه تکه کننده
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wheelbase
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication
U
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
scart
U
تراش
exfoliaion
U
تراش
paring knife
U
سم تراش
paring
U
تراش
shaves
U
تراش
shaved
U
تراش
rasure
U
تراش
shave
U
تراش
parings
U
تراش
butteris
U
سم تراش
paring iron
U
سم تراش
excoriation
U
تراش
erasion
U
تراش
erasement
U
تراش
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
cut off tool
U
قلم تراش
tool
U
قلم تراش
form cutting tool
U
قلم تراش
turning tool
U
قلم تراش
boring cutter
U
قلم تراش
raspatory
U
استخوان تراش
turner
U
تراش کار
turning tool
U
کارد تراش
diamond cutter
U
الماس تراش
turnery
U
تراش کاری
brick cutter
U
اجر تراش
stripping
U
تراش لایه رو
cutter
U
الت تراش
tile cutter
U
کاشی تراش
scratch
U
تراش چرکنویس
scratched
U
تراش چرکنویس
curette
U
الت تراش
cape chisel
قلم تراش
cutting tool
U
قلم تراش
scratching
U
تراش چرکنویس
scratches
U
تراش چرکنویس
machining allowance
U
تراش خور
cut stone
U
سنگ تراش
carver
U
سنگ تراش
cutters
U
الت تراش
free cutting steel
U
فولاد خوش تراش
gear cutter
U
دنده تراش
cuts
U
تراش دادن
shaper
U
صفحه تراش
lapicide
U
سنگ تراش
flat fire
U
تیر تراش
turntables
U
صفحه تراش
turntable
U
صفحه تراش
cut
U
تراش دادن
lathes
U
چرخ تراش
lathe tool
U
ابزار تراش
lathe
U
چرخ تراش
ivory turner
U
عاج تراش
grazing fire
U
اتش تراش
xylographer
U
چوب تراش
nail files
U
ناخن تراش
sharper
U
مداد تراش
parer
U
پوست تراش
grinding
U
تراش فلز
beadings
U
تراش تسبیحی
stonecutter
U
سنگ تراش
stonemason
U
سنگ تراش
sculptors
U
پیکر تراش
sculptor
U
پیکر تراش
beading
U
تراش تسبیحی
skiving tool
U
ابزار تراش
skiver
U
پوست تراش
sharpener
U
مداد تراش
sharpeners
U
مداد تراش
faceted
U
تراش دار
rasps
U
تراش دادن
grazed
U
اتش تراش
grazed
U
تیر تراش
graze
U
اتش تراش
graze
U
تیر تراش
rough d.
U
الماس بی تراش
machinability
U
قابلیت تراش
machinable
U
قابل تراش
rasp
U
تراش دادن
rasped
U
تراش دادن
wood carver
U
چوب تراش
rasping
U
تراش دادن
grazes
U
اتش تراش
grazes
U
تیر تراش
chasers
U
قلم تراش
sculptress
U
پیکر تراش
chaser
U
قلم تراش
xyster
U
استخوان تراش
scalping iron
U
استخوان تراش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com