English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
indebt U مرهون ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
Other Matches
beholden U مرهون
mortgaged U مرهون
lienee U مرهون
indebted U مرهون رهین منت
mortgage property U مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
miscreate U بد ساختن
fabricating U ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
build U ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
put-up U ساختن
fabricates U ساختن
fabricated U ساختن
put up U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
generating U ساختن
set up U ساختن
invents U ساختن
fabricate U ساختن
creating U ساختن
create U ساختن
creates U ساختن
upgrade U ساختن
carbonize U کک ساختن
confect U ساختن
bulid U ساختن
make U ساختن
dree U ساختن با
makes U ساختن
manufacture U ساختن
fabrication U ساختن
manufactures U ساختن
manufactured U ساختن
fashions U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
pellet U حب ساختن
constructing U ساختن
constructed U ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
inventing U ساختن
fashioned U مد ساختن
fashion U مد ساختن
indite U ساختن
invent U ساختن
invented U ساختن
constructs U ساختن
construct U ساختن
remake U از نو ساختن
composes U ساختن
compose U ساختن
idolising U بت ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolized U بت ساختن
bridge U پل ساختن
bridged U پل ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
produce U ساختن
produced U ساختن
produces U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolize U بت ساختن
to go in with U ساختن با
minted U ساختن
upbuild U ساختن
minting U ساختن
to make a shift U ساختن
to t. up U ساختن
mints U ساختن
to make away U ساختن
mint U ساختن
unifying U تک ساختن
unifies U تک ساختن
unify U تک ساختن
remakes U از نو ساختن
to get along U ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
maximized U بیشینه ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
diversified U گوناگون ساختن
notifying U اگاه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
notified U اگاه ساختن
nauseate U متنفر ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
nauseated U متنفر ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximised U بیشینه ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarising U اشنا ساختن
gaunt U زننده ساختن
sepulchers U قبر ساختن
reconciles U راضی ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
notify U اگاه ساختن
reconcile U راضی ساختن
notifies U اگاه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
subverting U واژگون ساختن
reconciling U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
familiarises U اشنا ساختن
diversify U گوناگون ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
familiarised U اشنا ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
wettest U مرطوب ساختن
denigration U سیاه ساختن
minimised U کمینه ساختن
minimises U کمینه ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
internalization U درونی ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
accustoms U معتاد ساختن
accustoming U معتاد ساختن
accustom U معتاد ساختن
discover U مکشوف ساختن
discovered U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
produced U ساختن محصول
produces U ساختن محصول
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
snarl U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
relieving U بر جسته ساختن
humidified U مرطوب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
vitiate U معیوب ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
wet U مرطوب ساختن
wets U مرطوب ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieve U بر جسته ساختن
rescinds U باطل ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarls U خشمگین ساختن
denude U عاری ساختن
denuded U عاری ساختن
denudes U عاری ساختن
denuding U عاری ساختن
substantiate U مستند ساختن
substantiated U مستند ساختن
substantiates U مستند ساختن
substantiating U مستند ساختن
discourage U بی جرات ساختن
ensures U مطمئن ساختن
discourages U بی جرات ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com