English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
previews U اطلاع قبلی
preview U اطلاع قبلی
precognition U اطلاع قبلی
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
unadvised U بدون اطلاع
sight-reading U بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori U بدون بررسی یا آزمایش قبلی
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
(do something) behind someone's back <idiom> U بدون اطلاع کسی
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
incognizant U بدون اطلاع غیر وارد
redundant U که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
furlough U مرخصی سرباز مرخصی دادن
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
joins U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
furlough U مرخصی
dismissals U مرخصی
surlough U مرخصی
dismissal U مرخصی
permission U مرخصی
vacations U مرخصی
vacation U مرخصی
off time U مرخصی
leaving U مرخصی
leave of absence U مرخصی
dismission U مرخصی
leave U مرخصی
leaves of absence U مرخصی
leaving U اذن مرخصی
recesses U مرخصی گرفتن
liberty U مرخصی 84 ساعته
to take leave U مرخصی گرفتن
to take a vacation U مرخصی گرفتن
to be away on vacation [American] U در مرخصی بودن
furlough U مرخصی سرباز
recess U مرخصی گرفتن
vacation U مرخصی مهلت
emergency leave U مرخصی اضطراری
compassionate leave U مرخصی ارفاقی
He has a day off. U او مرخصی دارد.
annual leave U مرخصی سالانه
sick leave U مرخصی استعلاجی
surlough U مرخصی دادن
liberties U مرخصی 84 ساعته
furlough U حکم مرخصی
vacationer U مرخصی رونده
leave with pay U مرخصی با حقوق
leave U اذن مرخصی
vacationist U مرخصی رونده
he is on leave U او در مرخصی است
vacations U مرخصی گرفتن
be on leave U در مرخصی بودن
vacation U مرخصی گرفتن
liberty men U افراد مرخصی
to be away on vacation [American] U داشتن مرخصی
vacations U مرخصی مهلت
to get one's ricket U ورقه مرخصی گرفتن
I want to take a couple of days off . U یک ردوروز مرخصی می خواهم
leave taking U کسب اجازه مرخصی
To take a night off . U یک شب از کار مرخصی گرفتن
leave with pay U مرخصی با استفاده ازحقوق
to take ones farewell of U اجازه مرخصی گرفتن از
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
ashore U رفتن به مرخصی دریایی
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
d. certificate U گواهی نامه مرخصی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
release U برگ مرخصی ازاد کردن
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
released U برگ مرخصی ازاد کردن
releases U برگ مرخصی ازاد کردن
sit back <idiom> U راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
leaving U به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
furlough U مرخصی دادن به مرخص کردن
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
leave U به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
ex- U قبلی
aforetime U قبلی
prior U قبلی
predecessors U قبلی
one-time U قبلی
fore U قبلی
predecessor U قبلی
preceding U قبلی
ex U قبلی
foregone U قبلی
previous U قبلی
premeditation U قصد قبلی
prefiguration or prefigurement U نمایش قبلی
prefiguration U تصور قبلی
preexistence U موجودیت قبلی
preengagement U تعهد قبلی
prepossession U تصرف قبلی
presuppositions U فرض قبلی
presupposition U فرض قبلی
preoccupation U اشغال قبلی
preformation U تشکیل قبلی
pregiurement U احتساب قبلی
predilection U تمایل قبلی
premeditated U با قصد قبلی
chains U از کلمه قبلی
predilections U تمایل قبلی
previous work U کارهای قبلی
pretreatment U معالجه قبلی
chain U از کلمه قبلی
premeditatedly U با اندیشه قبلی
preoccupations U اشغال قبلی
preconidtion U شرط قبلی
late war U جنگ قبلی
premonitions U اخطار قبلی
predispostion U تمایل قبلی
pre arrengement U قرار قبلی
precompression U تراکم قبلی
predesignation U تعیین قبلی
background U معلومات قبلی
foretype U نمونه قبلی
at sight U بی مطالعه قبلی
backgrounds U معلومات قبلی
forewarning U اخطار قبلی
foretoken U اعلام قبلی
pre arrangement U قرار قبلی
forethought U اندیشه قبلی
foreordainment U حکم قبلی
premonition U اخطار قبلی
foredoom U محکومیت قبلی
know how U اطلاع
notification U اطلاع
notice U اطلاع
learning U اطلاع
tip-off U اطلاع
ill-informed <adj.> U بی اطلاع
unwitting U بی اطلاع
communication U اطلاع
ill informed U بی اطلاع
acquaintance U اطلاع
unimformed U بی اطلاع
intelligence U اطلاع
information U اطلاع
warning U اطلاع
nescious U بی اطلاع
knowledge U اطلاع
word U اطلاع
unknowingly U بی اطلاع
advice U اطلاع
unknowing U بی اطلاع
unknowable U بی اطلاع
well-read U با اطلاع
appreciation [awareness] U اطلاع
well read U با اطلاع
versed U با اطلاع
consciousness U اطلاع
conscience [archaic for: consciousness] U اطلاع
conscious mind U اطلاع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com