English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delinquent U مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents U مرتکب جنایت یاجنحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bloodguilty U مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
crime U جنایت
felonious U جنایت
felony U جنایت
felonies U جنایت
villainy U جنایت
malefactor U جنایت امیز
malefactors U جنایت کار
malefactors U جنایت امیز
criminally U جنایت کارانه
blue bell U گزارش جنایت
malefactor U جنایت کار
murderous U جنایت امیز
felonies U جنایت بدکاری
felony U جنایت بدکاری
felonious U جنایت امیز
crimination U اتهام جنایت
cut-throat U جنایت کارانه
desperado U جنایت کار
felons U جانی جنایت کار
felon U جانی جنایت کار
red handed U حین وقوع جنایت
red handed U هنگام ارتکاب جنایت
red handed U درحین ارتکاب جنایت
act based on pejudgement U قصاص قبل از جنایت
punishment of a crime not yet committed U قصاص قبل از جنایت
gory U جنایت امیز خونخوار
capital crime U جنایت بزرگ یامهم
red-handed U دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
Hunger begets crime. U گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
violaor U مرتکب
perpetrator U مرتکب
perpetrators U مرتکب
commits U مرتکب شدن
debt perpetrator U مرتکب بدهی
commit U مرتکب شدن
guilty U مجرم مرتکب
misdemeanant U مرتکب جنحه
committed U مرتکب شدن
committing U مرتکب شدن
perpetrator of an offence U مرتکب جرم
perpetrated U مرتکب شدن
perpetrates U مرتکب شدن
perpetrating U مرتکب شدن
stealer U مرتکب سرقت
perpetrate U مرتکب شدن
guilty of a minor offence U مرتکب جرم خلافی
perpetrators U مباشر در جرم مرتکب
misfeasance U مرتکب جرم شدن
recommit U دوباره مرتکب شدن
perpetrator U مباشر در جرم مرتکب
principal U امر مرتکب اصلی
bobble U مرتکب خطا شدن
bobbles U مرتکب خطا شدن
smuggling U مرتکب قاچاق شدن
offend U مرتکب خلاف شدن
offended U مرتکب خلاف شدن
offends U مرتکب خلاف شدن
principals U امر مرتکب اصلی
rapist U مرتکب زنای بعنف
rapists U مرتکب زنای بعنف
incestuous U مرتکب زنای با محارم
commit a crime U مرتکب جنایتی شدن
committing an offence U مرتکب جرمی شدن
violaor U مرتکب زنای به زور
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
perpetrated U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrate U مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence U مرتکب جرم خلافی شدن
to commit terrorist act [ act of terrorism] U مرتکب جرم تروریستی شدن
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
double adultery U زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
impostors U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
imposters U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com