Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anodize
U
روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
Other Matches
aluminium
U
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum
U
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
alaminum
U
الومینیوم
aluminium
U
الومینیوم
alumina
U
اکسید الومینیوم
aluminium foil
U
کاغذ الومینیوم
aluminum oxide
U
اکسید الومینیوم
aluminous
U
محتوی الومینیوم
aluminiferous
U
الومینیوم دار
aluminous
U
الومینیوم دار
aluminum alloy
U
الیاژ الومینیوم
aluminum coat
U
روکش الومینیوم
aluminize
U
روکش ساختن از الومینیوم
sapphire
U
سیلیکات الومینیوم و منیزیم
alumina
U
گل پاک یا اکسید الومینیوم
bauxite
U
هیدروکسید الومینیوم بوکسیت
sapphires
U
سیلیکات الومینیوم و منیزیم
anodization
U
پوشش الومینیوم از اکسیدالومینیوم
artificial aging
U
افزایش استحکام الومینیوم
turquoise
U
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoises
U
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
aluminum coating by spraying amalgamate
U
روکش الومینیوم کردن امیختن
alum
U
سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
aluminize
U
روکش بااب الومینیوم دادن
turquois
U
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
alclad
U
نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
kyanite
U
سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
euclase
U
بریلیوم و الومینیوم برنگ سبز روشن یا ابی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
beryl
U
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
bandolite
U
ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
alodine
U
نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
alumetize
U
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
aluminum pigmented dope
U
لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
icebox rivet
U
میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
aluminum paste
U
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
harmotome
U
سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
nitralloy
U
قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
torpex
U
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
germane
U
مربوط
coherent
U
مربوط
relevant
U
مربوط
affined
U
مربوط
pertinenet
U
مربوط
correspondent
U
مربوط به
correspondents
U
مربوط به
irrelevant
U
نا مربوط
caprine
U
مربوط به بز
pertinent
U
مربوط
condequent
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
as for
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
curatorial
U
مربوط به
eight bit system
U
مربوط به یک
related
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
proper
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
pertinent
U
مربوط به
for
U
مربوط به
apposite
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
vespertinal
U
مربوط به شب
congressional
U
مربوط به کنگره
britannic
U
مربوط به بریتانیا
brumal
U
مربوط به زمستان
c
U
مربوط به کامپیوتر
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
existential
U
مربوط به هستی
calligraphic
U
مربوط به خطاطی
caloric
U
مربوط به کالری
capitular
U
مربوط بفصل
left wing
U
مربوط به جناح چپ
budgetary
U
مربوط به بودجه
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliating
U
مربوط ساختن
cerebellar
U
مربوط به مخچه
affiliates
U
مربوط ساختن
affiliated
U
مربوط ساختن
anal
U
مربوط به مقعد
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
as to
U
عطف به مربوط به
thematic
U
مربوط بموضوع
astro
U
مربوط به نجوم
nuclear
U
مربوط به اتمی
my
U
مربوط بمن
feminine
U
مربوط به جنس زن
atomistic
U
مربوط به اتم
centenarians
U
مربوط به قرن
centenarian
U
مربوط به قرن
geriatric
U
مربوط به پیری
technologically
U
مربوط به فناوری
bardic
U
مربوط به رامشگری
technological
U
مربوط به فناوری
basal
U
مربوط به ته یابنیان
speculative
U
مربوط به اندیشه
bear on
U
مربوط بودن
affiliate
U
مربوط ساختن
left-wing
U
مربوط به جناح چپ
chromatic
U
مربوط به رنگها
vehicular
U
مربوط به خودرو
divisional
U
مربوط به تقسیم
domiciliary
U
مربوط به خانه
vespertine
U
مربوط به شب شبانه
connect
U
مربوط کردن
expiratory
U
مربوط به زفیر
faunae
U
مربوط به جانوران
filiate
U
مربوط ساختن
fistulous
U
مربوط به ناسور
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
polar
U
مربوط به قط بها
polar
U
مربوط به قطب
Hellenic
U
مربوط به یونان
womanish
U
مربوط به زن یا زنان
mammary
U
مربوط به پستان
mammary
U
مربوط به پستانداران
futuristic
U
مربوط به اینده
dictoral
U
مربوط به دکتری
chromic
U
مربوط به کرومیوم
churchly
U
مربوط به کلیسا
bear
U
مربوط بودن
bears
U
مربوط بودن
collegial
U
مربوط به دانشکده
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
U
مربوط به یک محاسبه
villatic
U
مربوط به دهکده
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
prospective
U
مربوط به اینده
parental
U
مربوط به والدین
communist
U
مربوط به کمونیسم
operatic
U
مربوط به اپرا
climatic
U
مربوط به اب وهوا
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
concerns
U
مربوط بودن به
textual
U
مربوط به متن یا نص
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
aguish
U
مربوط به تب و لرز
acoustic
U
مربوط به صدا
What do I care?
U
به من چه مربوط است؟
commercial
U
مربوط به تجارت
military
U
مربوط به نظام
sales
U
مربوط به فروش
valedictory
U
مربوط به خداحافظی
attached
U
مربوط متعلق
American
U
مربوط بامریکا
Americans
U
مربوط بامریکا
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
dependent
U
مربوط محتاج
outbound
U
مربوط به خارج
racing
U
مربوط بمسابقه
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
fractional
U
مربوط به بخشهایی
fractional
U
مربوط به بخشها
acetarious
U
مربوط به سالاد
achaean
U
مربوط به اخائیه
achaian
U
مربوط به اخائیه
nasal
U
مربوط به بینی
nautical
U
مربوط به کشتیرانی
ovarian
U
مربوط به تخمدان
baronial
U
مربوط به بارون
adulterous
U
مربوط به زنا
municipal
U
مربوط به شهرداری
mechanical
U
مربوط به ماشین ها
ammino
U
مربوط به امونیاک
analitical
U
مربوط به تجزیه
anent
U
در مشارکت با مربوط به
aesthetically
U
مربوط به علم
aesthetic
U
مربوط به علم
anglian
U
مربوط به نژاد
woodsy
U
مربوط به جنگل
astrological
U
مربوط به نجوم
arbitral
U
مربوط به حکمیت
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
archival
U
مربوط به بایگانی
meteorological
U
مربوط به هواسنجی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com