Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
state religion
U
مذهب رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under the veil of religion
U
درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
religions
U
مذهب
religion
U
مذهب
rubricator
U
مذهب
coreligionist
U
هم مذهب
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
theocracies
U
حکومت مذهب
religiousness
U
پیروی مذهب
sunnism
U
مذهب تسنن
Buddhism
U
مذهب بودا
conversion
U
تغییر مذهب
conversions
U
تغییر مذهب
free thought
U
وارستگی از مذهب
principles of religion
U
اصول مذهب
specticism
U
مذهب شکاکیون
theocracy
U
حکومت مذهب
illuminator
U
نورافکن مذهب
pyrrhonism
U
مذهب فیرونی
Methodism
U
مذهب " متدیست "
zen buddhism
U
فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
evangelicalism
U
فلسفهء مذهب اوانجلی
revivalism
U
اصالت احیا مذهب
shiite
U
پیرو مذهب شیعه
shia
U
پیرو مذهب شیعه
denomination
U
مذهب واحد جنس
sunnite
U
پیرو مذهب سنت
denominations
U
مذهب واحد جنس
ecumenism
U
هم پیوند گرایی مذهب
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
one of the two major sects among muslims
U
مذهب اهل تسنن
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
follower
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
followers
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
free thinker
U
وبه مذهب بی اعتنا است .
shinto
U
مذهب ارواح پرستی درژاپن
puritaism
U
سخت گیری در تصفیه مذهب
Judaic
U
وابسته به جهودان و مذهب یهود
libertines
U
کسیکه پابند مذهب نیست
libertine
U
کسیکه پابند مذهب نیست
patristic
U
وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
naturalism
U
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
Methodist
U
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
Methodists
U
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
deistical
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
heterodox
U
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
deistic
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
school of jurisprudence
U
مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
lotus
U
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
sunni
U
اهل سنت پیرو مذهب سنت
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
one of the sunni school
U
شافعی مذهب شافعی
formmal
U
رسمی
orthodox
U
رسمی
institutional
U
رسمی
official
U
رسمی
solemn
U
رسمی
formal
U
رسمی
official religion
U
دین رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
pronouncement
U
اعلامیه رسمی
protested
U
واخواست رسمی
missive
U
نامه رسمی
missives
U
نامه رسمی
protests
U
اعتراض رسمی
protests
U
واخواست رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
officious
U
غیر رسمی
protesting
U
واخواست رسمی
career
U
دوره رسمی
pronouncements
U
اعلامیه رسمی
unofficial
U
غیر رسمی
careered
U
دوره رسمی
official
U
موثق و رسمی
insignia
U
نشان رسمی
officiate
U
مقام رسمی
official
U
عالیرتبه رسمی
officiates
U
مقام رسمی
careers
U
دوره رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
insignia
U
مدال رسمی
tuxedo
U
لباس رسمی
careering
U
دوره رسمی
officiating
U
مقام رسمی
protest
U
واخواست رسمی
informal
U
غیر رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
official receipt
U
رسید رسمی
official document
U
سند رسمی
noterial document
U
سند رسمی
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
nonformal
U
غیر رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
legalization
U
شناسایی رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
intrant
U
ورود رسمی
officiously
U
بطورغیر رسمی
official authorities
U
مراجع رسمی
official rate
U
نرخ رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
official meeting
U
اجتماع رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
official language
U
زبان رسمی
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
official deed
U
سند رسمی
official communications
U
ابلاغیه رسمی
official channels
U
طرق رسمی
official channels
U
مجاری رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
insigne
U
مدال رسمی
insigne
U
نشان رسمی
tux
U
لباس رسمی
contracts under seal
U
عقد رسمی
officialize
U
رسمی کردن
vestment
U
لباس رسمی
communique
U
ابلاغ رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
dress suit
U
لباس رسمی شب
dress uniform
U
انیفرم رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
solemn form
U
طریقه رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
standard time
U
زمان رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
formal review
U
سان رسمی
formal group
U
گروه رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
extra official
U
غیر رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
formalises
U
رسمی کردن
functions
U
ایین رسمی
functioned
U
ایین رسمی
function
U
ایین رسمی
position
U
شغل رسمی
formalised
U
رسمی کردن
placards
U
پروانه رسمی
placard
U
پروانه رسمی
officials
U
مقامات رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
positioned
U
شغل رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
returns
U
گزارش رسمی
returning
U
گزارش رسمی
returned
U
گزارش رسمی
return
U
گزارش رسمی
officiated
U
مقام رسمی
formalized
U
رسمی کردن
formalizing
U
رسمی کردن
noting
U
نامه رسمی
asparagus
U
مارچوبهء رسمی
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
notes
U
نامه رسمی
note
U
نامه رسمی
formalizes
U
رسمی کردن
talking-to
U
سرزنش رسمی
official receiver
U
اعتصاب رسمی
formalize
U
رسمی کردن
talking to
U
سرزنش رسمی
formalising
U
رسمی کردن
regulation clothing
U
لباس رسمی نظامی
unofficial news
U
خبر غیر رسمی
official calibration
U
واسنجی رسمی
[مهندسی]
pro memoria
U
نامه غیر رسمی
physician in ordinary
U
پزشک رسمی یا همیشگی
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
morning dress
U
جامهی رسمی صبحگاهی
visit of courtesy
U
بازدید رسمی نظامی
vestment
U
لباس رسمی اسقف
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...